نمی دانم این روزها کجای دنیا را عاشق کرده ایاما حتم دارم هنوز، تنها که می شویکنارِ دریاچه ای، به سنگ هایِ غمگین شنا یاد می دهییا شاید به لباس هایِ ویترین نشستهحسرت می دهی تنت را