دوستتت دارم نمی دانم چرایش را نپرس

دوستتت دارم ، نمی دانم ، چرایش را نپرس
اتفاقی دل سپردم ماجرایش را نپرس

بارها باریده ام در کوچه های بی کسی
در هوای بودنت ، اما کجایش را نپرس

آسمانت را حریم صحن آغوشم بکن
چون به پرواز آمدم حال و هوایم را نپرس

زندگی طعم غزل از استکان حافظ است
فال من خوش نیست بی تو ، محتوایش را نپرس
دیدگاه ها (۱۲)

ﺯﻭﺩﻣﺴﺘﻢ میکندﭼﺸﻤﺖ"ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴت"دﯾﺪﻥ ﺗﻮ ﮐﻤﺘﺮﺍﺯ ﻧﻮﺷﯿﺪﻥ ﻣﺸﺮﻭﺏ...

قصد دارم غزلـــم را به تو تقدیــــــــم کنمشاه بیــت غـزلـم ...

بگو کہ عاشقم هستےدلـــم تـکرار مےخواهد برای با تو بودن ها دل...

:ﺑﻪ ﺗﻨﻢ ﮐﻢ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﻋﻄﺮ ﺗﻨﺶ ﻣﯽ ﮔﺮﯾﻢﯾﮏ ﺩﻝ ﺳﯿﺮ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﺪﻧﺶ ﻣﯽ ﮔ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط