نه نمیتوانم فراموشت کنم

نه، نمی‌توانم فراموشت کنم
زخم‌های من، بی‌حضور تو از تسکین سر باز می‌زنند
بال‌های من
تکه‌تکه فرو می‌ریزند
بره‌های مسیح را می‌بینم که به دنبالم می‌دوند
و نشان فلوت تو را می‌پرسند
نه، نمی‌توانم فراموشت کنم

خیابان‌ها بی‌حضور تو راه‌های آشکار جهنم‌اند
تو پرنده‌یی معصومی
که راهش را
در باغ حیاط زندانی گم کرده است
تک‌ صورتی ازلی، بر رخسار تمام پیامبرانی
باد تشنه‌ی تابستانی
که گندم‌زاران رسیده در قدوم تو خم می‌شوند
آشیانه‌ی رودی از برف
که از قله‌های بهار فرو می‌ریزد
نه
نمی‌توانم
نمی‌خواهم که فراموشت کنم

تپه‌های خشکیده
از پله‌های تو بالا می‌آیند
تا به بوی نفس‌های تو درمان شوند و به کوهستان بازگردند
ماه هزار ساله دست‌نوشته‌ی آخرش را برای تو می‌فرستد
تا تصحیحش کند

نه، نمی‌توانم فراموشت کنم
قزل‌آلایی عصیانگری که به چشمه‌ی خود باز می‌رود
خونین شده در رودها که به جانب دریا روان است
#شمس_لنگرودی
دیدگاه ها (۵)

در زندگی جاهایی هستکه باید بی خیال شوی...بی خیال چیزها و آدم...

همیشه کسانی هستندکه در نهایت دلتنگینمی توانیم آنها را در آغو...

چقدر این متن کوچک , زیبا و بزرگ است :هیچ دقٺ کرده اید؟ﻫﯿﭻ ﭼﯿ...

بعضی ها مثل بعضی ها نیستند.بعضی ها هستند با واژه ی به اسم مح...

میدانی درد دارد :))))قفسه ی سینه ام درد دارد دردی مشابه با ش...

ازت ممنونم فرشته ی آسمونی به همراه دو فنجون قهوه گرم و تکه ه...

My lovely neighbor part : 1

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط