ازت ممنونم فرشته ی آسمونی
ازت ممنونم فرشته ی آسمونی
به همراه دو فنجون قهوه گرم و تکه هایی از کیک شکلاتی به سمت همسرت که روی کاناپه نشسته بود و تمومی حواسش به سریال مورده علاقش بود رفتی .. حدود یک هفته ای میشد که ازدواج کرده بودین و باید بگم که حسابی دوسش داشتی و اون مرد تموم وجودت رو تسخیر کرده بود چه دانسته چه ندانسته .. با همون لبخند همیشگیت کناره همسره عزیزت نشستی و فنجون رو به همراه تکه ای کیک ، رو به روش روی میز عسلی قرار دادی …
+ بفرمایید مستر هان
_ خیلی ممنونم ملکه ، واقعا زحمت کشیدی
+ یک کیک و قهوه است دیگه زحمته چی
_ ولی همین که برای من درستشون کردی ازت ممنونم
+ واسه تو درست نکنم برای کی درست کنم اخه ؟
کمی به سمت تو چرخید و دستهای کوچولوت رو توی دست های مردونش گرفت و ادامه داد :
_ زیباترینم ، ازت خیلی خیلی ممنونم بابت تمومی زحماتی که تا الان برام کشیدی ، بابت تمومی محبت های بی حد مرزت ازت ممنونم ، بابت اون خنده های دلگرم کنندت ، بابت بغل های گرم و امنت و بابت ارزشی که برام قائلی … در تمومی عمرم تا حالا کسی انقدر بهم اهمیت نداده بود و من هیچوقت الویت اول کسی نبودم ، ولی تو باعث شدی ارزوم براورده بشه ، تو باعث شدی که دیگه احساس بی ارزش بودن و بی اهمیت بودن رو نداشته باشم و بدونم کسی رو دارم که همیشه و همیشه براش الویت اول باشم ، ازت ممنونم فرشته ی اسمونی
قطره اشکی از چشمات جدا شد و گونه ات رو نوازش کرد ، همچینین حرف های زیبای هان که به بهترین شکل ممکن کناره هم چیده شده بود باعث حس گرمایی توی قلبت شده بود و لبخندی زیبا روی لبهات اشکار کرده بود .. انقدر که زیبا و کامل حرف هاش رو بیان کرده بود زبونت از پاسخ به این جملات دل انگیز قاصر بود ..
_ با تموم وجودم می پرستمت میس هان ا.ت
+ من هم همینطور مستر هان
…….
( برای همتون یک همچین شخصی ارزومندم فرشته ها ..)
به همراه دو فنجون قهوه گرم و تکه هایی از کیک شکلاتی به سمت همسرت که روی کاناپه نشسته بود و تمومی حواسش به سریال مورده علاقش بود رفتی .. حدود یک هفته ای میشد که ازدواج کرده بودین و باید بگم که حسابی دوسش داشتی و اون مرد تموم وجودت رو تسخیر کرده بود چه دانسته چه ندانسته .. با همون لبخند همیشگیت کناره همسره عزیزت نشستی و فنجون رو به همراه تکه ای کیک ، رو به روش روی میز عسلی قرار دادی …
+ بفرمایید مستر هان
_ خیلی ممنونم ملکه ، واقعا زحمت کشیدی
+ یک کیک و قهوه است دیگه زحمته چی
_ ولی همین که برای من درستشون کردی ازت ممنونم
+ واسه تو درست نکنم برای کی درست کنم اخه ؟
کمی به سمت تو چرخید و دستهای کوچولوت رو توی دست های مردونش گرفت و ادامه داد :
_ زیباترینم ، ازت خیلی خیلی ممنونم بابت تمومی زحماتی که تا الان برام کشیدی ، بابت تمومی محبت های بی حد مرزت ازت ممنونم ، بابت اون خنده های دلگرم کنندت ، بابت بغل های گرم و امنت و بابت ارزشی که برام قائلی … در تمومی عمرم تا حالا کسی انقدر بهم اهمیت نداده بود و من هیچوقت الویت اول کسی نبودم ، ولی تو باعث شدی ارزوم براورده بشه ، تو باعث شدی که دیگه احساس بی ارزش بودن و بی اهمیت بودن رو نداشته باشم و بدونم کسی رو دارم که همیشه و همیشه براش الویت اول باشم ، ازت ممنونم فرشته ی اسمونی
قطره اشکی از چشمات جدا شد و گونه ات رو نوازش کرد ، همچینین حرف های زیبای هان که به بهترین شکل ممکن کناره هم چیده شده بود باعث حس گرمایی توی قلبت شده بود و لبخندی زیبا روی لبهات اشکار کرده بود .. انقدر که زیبا و کامل حرف هاش رو بیان کرده بود زبونت از پاسخ به این جملات دل انگیز قاصر بود ..
_ با تموم وجودم می پرستمت میس هان ا.ت
+ من هم همینطور مستر هان
…….
( برای همتون یک همچین شخصی ارزومندم فرشته ها ..)
- ۱۰.۹k
- ۰۳ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط