استاد تاریخ فا*کی ( part 36 )
📚🖤 استاد تاریخ فا*کی 🖤📚
📚🖤 پارت 36 🖤📚
موقع رانندگی تمام هوش و حواسم بهش بود من ازش نمیگذرم دیگه برای خودم باید بشه اوفف این بدن فاکیش باید فقط برای من باشه 😑 نگاه نگاه این دختره منو به چه فکرایی درگیر میکنا
+ رسیدیم همینجاست
+ هوییییی کجایی
_اعا هیچ
نگه داشتم و پیاده شدیم
_از پیش من جم نمیخوری
_زیاد نمینوشی
_ما باهمیم پس درست رفتار کن اوکی
+ ایش باشه
وقتی وارد شدیم خیلی شلوغ بود منم از فرصت استفاده مردمو دستمو دور کمر باریک و خوش تراشش حلقه کردم و با خودم به سمت قسمتی که میزبان جشن هستن بردم.
📚🖤 از زبان ا.ت 🖤📚 :
شت وقتی دستشو دور کمرم حلقه کرد قبلم داشت وایمیساد هوم امشب یکم شیطونی بد نیست که ، خودمو بیشتر بهش چسبوندمو با هم به یه قسمت بار رفتیم ، دیدم هوم ارع لیا بود پشت کرده بهم داشت با یه چند نفری حرف میزد که یهو ناخداگاه برگشت اما..اما چییییییییییی اونا بچههای کلاسمون بودن نههههههههه منو جون بدبخت شدم
#سلام خوشگل خانوم
_آروم ا.ت مهم نیس
+ ته جونننننن (😳)
#عررررررررر ا.تتتتتتت پدصگ شما باهمین عررررررررررر
+ ته جونننننننن یه کاری کننننننن
#ا.تتتتتت کلک پشمام ریخت دختررررررر عرررررررر ( جیغ )
+ نه نه دختر نه ما باهم نیستیم که مگه نه (پای جون بدبختو له میکنه 👠 )
_اههه وحشی عزیزم دروغ چرا میگی
#عرر دختر از کی تاحالا بیا اینور ببینم
دستشو از دور کمرم بزور باز میکنم ازش فاصله میگرم
_ اینجوری فکر میکنی نیست الدنگ
♡.. : ا.ت شیطون چه ابزیره کاری بودی خبر نداشتیم
∆.. : با استادت ریختی رو هم شت
☆.. : اما اون مال من بود دزد
□.. : از کی تاحالا وویییییییی💃🏻💃🏻
+ گوه نخورین اینجوری فکر میکنین نیست
_اهم اهم دقیقا همونجوریه که فکر میکنین
_حالا هم برین کنار حرف اضافه نزنین
اوففف ا.ت بدبخت همینو میخواستی گاییده شدی اهههه ، روی یکی از اون مبلای چرم بار نشستم و یه شراب گرفتمو مشغول نوشیدن شدم خاک تو سرت ا.ت نمره اینقدر ارزش نداشت خودتو به چوخ دادی ، جون اومدو کنار نشست تو دستش یه لیوان فک کنم ویسکی بود ، بود
_احساس نمیکنی جات مناسب نیست بلند شو و سر جات بشین
+حح خوشتیب انتظار نداری بشینم رو پاهات که
نمیدونم چرا ناخداگاه بدون اینکه بزارم حرفی بزنه رفتمو رو پاهاش نشستم خل نبابا خل نشدم که یکم شیطونی برای امشب مشکلی نیس بابا ، هعب یهو دستشو روی رون لخت مخملیم گذاشت و فشردش دیوونه شده صددرصد عکس العملی نشون ندادم که سرشو سمت گوشم برد و با نفسای گرمش و صدای بمش زمزمه کرد
_انتظار نداشته باش امشب همینجوری بگذره برات حح
تو دلم ترسی تشکیل شد منظورش چی بود😳
...ادامه دارد
حمایت فراموش نشه 🚯🍻
"کیوی خشن 🥝🔪
📚🖤 پارت 36 🖤📚
موقع رانندگی تمام هوش و حواسم بهش بود من ازش نمیگذرم دیگه برای خودم باید بشه اوفف این بدن فاکیش باید فقط برای من باشه 😑 نگاه نگاه این دختره منو به چه فکرایی درگیر میکنا
+ رسیدیم همینجاست
+ هوییییی کجایی
_اعا هیچ
نگه داشتم و پیاده شدیم
_از پیش من جم نمیخوری
_زیاد نمینوشی
_ما باهمیم پس درست رفتار کن اوکی
+ ایش باشه
وقتی وارد شدیم خیلی شلوغ بود منم از فرصت استفاده مردمو دستمو دور کمر باریک و خوش تراشش حلقه کردم و با خودم به سمت قسمتی که میزبان جشن هستن بردم.
📚🖤 از زبان ا.ت 🖤📚 :
شت وقتی دستشو دور کمرم حلقه کرد قبلم داشت وایمیساد هوم امشب یکم شیطونی بد نیست که ، خودمو بیشتر بهش چسبوندمو با هم به یه قسمت بار رفتیم ، دیدم هوم ارع لیا بود پشت کرده بهم داشت با یه چند نفری حرف میزد که یهو ناخداگاه برگشت اما..اما چییییییییییی اونا بچههای کلاسمون بودن نههههههههه منو جون بدبخت شدم
#سلام خوشگل خانوم
_آروم ا.ت مهم نیس
+ ته جونننننن (😳)
#عررررررررر ا.تتتتتتت پدصگ شما باهمین عررررررررررر
+ ته جونننننننن یه کاری کننننننن
#ا.تتتتتت کلک پشمام ریخت دختررررررر عرررررررر ( جیغ )
+ نه نه دختر نه ما باهم نیستیم که مگه نه (پای جون بدبختو له میکنه 👠 )
_اههه وحشی عزیزم دروغ چرا میگی
#عرر دختر از کی تاحالا بیا اینور ببینم
دستشو از دور کمرم بزور باز میکنم ازش فاصله میگرم
_ اینجوری فکر میکنی نیست الدنگ
♡.. : ا.ت شیطون چه ابزیره کاری بودی خبر نداشتیم
∆.. : با استادت ریختی رو هم شت
☆.. : اما اون مال من بود دزد
□.. : از کی تاحالا وویییییییی💃🏻💃🏻
+ گوه نخورین اینجوری فکر میکنین نیست
_اهم اهم دقیقا همونجوریه که فکر میکنین
_حالا هم برین کنار حرف اضافه نزنین
اوففف ا.ت بدبخت همینو میخواستی گاییده شدی اهههه ، روی یکی از اون مبلای چرم بار نشستم و یه شراب گرفتمو مشغول نوشیدن شدم خاک تو سرت ا.ت نمره اینقدر ارزش نداشت خودتو به چوخ دادی ، جون اومدو کنار نشست تو دستش یه لیوان فک کنم ویسکی بود ، بود
_احساس نمیکنی جات مناسب نیست بلند شو و سر جات بشین
+حح خوشتیب انتظار نداری بشینم رو پاهات که
نمیدونم چرا ناخداگاه بدون اینکه بزارم حرفی بزنه رفتمو رو پاهاش نشستم خل نبابا خل نشدم که یکم شیطونی برای امشب مشکلی نیس بابا ، هعب یهو دستشو روی رون لخت مخملیم گذاشت و فشردش دیوونه شده صددرصد عکس العملی نشون ندادم که سرشو سمت گوشم برد و با نفسای گرمش و صدای بمش زمزمه کرد
_انتظار نداشته باش امشب همینجوری بگذره برات حح
تو دلم ترسی تشکیل شد منظورش چی بود😳
...ادامه دارد
حمایت فراموش نشه 🚯🍻
"کیوی خشن 🥝🔪
۱۹.۳k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.