وقتی بعداز مدتها باهم حرف زدن
وقتی بعداز مدتها باهم حرف زدن
وکنارهم بودن واینور واونور رفتن نتونستیم همدیگرو بفهمیم وعاقب
رفت چطور میشه توقع کرد باایماواشاره
ویکی به نعل زد ویکی به تخته فهمید منظور طرف مقابل را ،این دیگه چه مدلشه ،میگن اگه عاشق باشی با نگاهت باید بفهمی ،خوب بابا من اگه اینقدر توانایی داشتم که الان حال وا.ضاعم این نبود ،ماگاهی بجای طرف مقابل تصمیم میگیریم واونچیزهایی را که خودمون دوست داریم را براش تجویز میکنیم وتوقع داریم نه تنهاخوشش بیاد بلکه
تشکرهم بکنه غافل ازاینکه چیزی که برای مامرهم بوده برای دیگری کشنده ومامدام گله میکنیم که چقدر نمک نشناسی ،سلامها رو بی جواب میزاریم وتوقع داریم طرف بفهمه ،زنگ میزنه جواب نمیدیم وکلا طوری رفتار میکنیم که انگار اصلا طرف غریبه است ،هنوز نمیتونیم بخاطر صدها دلیل که مارو وادار میکنه بهمدیگه احترام بزاریم را هم نادیده بگیرم و فقط بخاطر انسان بودن بگیم تو برای من تموم شدی ،نمیگیم و
تا اونجاییکه ممکنه طرف مون را گرفتار خودمون نگه میداریم تا بتونیم تحقیرش کنیم تانفسهاشو قطع کنیم ،
مایکروز یکنفر را که باجان ودل مارا دوست داشت وباقیمت جان وعمر ومالش اینو ثابت کرد را رها میکنیم کسی که مارو همچون تاجی روی سرمیخواست وبدنبال کسی راه میفتیم که حتی زمانیکه خاک زیر پاهاش هم میشیم باز مارو طرد میکنه ،ماهمیشه خاک زیر پا بودن را به تاج سربودن ترجیح دادیم وبرای همین هیچوقت حالمون خوب نیست ...
میشه از یک قدم زدن توی پارک لذت برد بشرطی که به داشته هامون قانع باشیم ...
وکنارهم بودن واینور واونور رفتن نتونستیم همدیگرو بفهمیم وعاقب
رفت چطور میشه توقع کرد باایماواشاره
ویکی به نعل زد ویکی به تخته فهمید منظور طرف مقابل را ،این دیگه چه مدلشه ،میگن اگه عاشق باشی با نگاهت باید بفهمی ،خوب بابا من اگه اینقدر توانایی داشتم که الان حال وا.ضاعم این نبود ،ماگاهی بجای طرف مقابل تصمیم میگیریم واونچیزهایی را که خودمون دوست داریم را براش تجویز میکنیم وتوقع داریم نه تنهاخوشش بیاد بلکه
تشکرهم بکنه غافل ازاینکه چیزی که برای مامرهم بوده برای دیگری کشنده ومامدام گله میکنیم که چقدر نمک نشناسی ،سلامها رو بی جواب میزاریم وتوقع داریم طرف بفهمه ،زنگ میزنه جواب نمیدیم وکلا طوری رفتار میکنیم که انگار اصلا طرف غریبه است ،هنوز نمیتونیم بخاطر صدها دلیل که مارو وادار میکنه بهمدیگه احترام بزاریم را هم نادیده بگیرم و فقط بخاطر انسان بودن بگیم تو برای من تموم شدی ،نمیگیم و
تا اونجاییکه ممکنه طرف مون را گرفتار خودمون نگه میداریم تا بتونیم تحقیرش کنیم تانفسهاشو قطع کنیم ،
مایکروز یکنفر را که باجان ودل مارا دوست داشت وباقیمت جان وعمر ومالش اینو ثابت کرد را رها میکنیم کسی که مارو همچون تاجی روی سرمیخواست وبدنبال کسی راه میفتیم که حتی زمانیکه خاک زیر پاهاش هم میشیم باز مارو طرد میکنه ،ماهمیشه خاک زیر پا بودن را به تاج سربودن ترجیح دادیم وبرای همین هیچوقت حالمون خوب نیست ...
میشه از یک قدم زدن توی پارک لذت برد بشرطی که به داشته هامون قانع باشیم ...
۱۱.۳k
۱۴ خرداد ۱۴۰۱