وقتی که شانه هایم

وقتی که شانه هایم
در زیر بار حادثه می خواست بشکند
یک لحظه
از "خیال" پریشانِ من گذشت :
بر شانه های تو ...
بر شانه های تو ...
می شد اگر سری بگذارم

#فریدون_مشیری

💗
دیدگاه ها (۰)

#رفیق شبت‌به‌خیر‌و‌غمت‌نیز✨🌒می‌دونین چرا شبا احساس‌هامون واق...

ارغوانم آنجاست ، ارغوانم تنهاست.ارغوانم دارد میگرید ..#هوشنگ...

از تمام رمز و رازهای عشقجز همین سه حرف،جزهمین سه حرف ساده ی ...

°نشسته ام بر بام شب از ذهنم فقط تو میگذری نشسته ام و ستاره ه...

می دونی قشنگی این زندگی به چیه؟به اینه که وقتی تو سرگرم لحظه...

آوار‌ یعنی نداشتن شانه های تووقتی دلتنگی هایم در من فرو می‌ر...

🍃💚 با شروع هر #صبحسرشار می شوم ازتو...که خورشید من از مشرق چ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط