آورده اند که حضرت سعدی به چند نفر شماره میده یه شب یکیشون زنگ میزنهنمیدونسته کدومه اجبارا میگه:ملکا مها نگارا،صنما،بتا،بهارامتحیرم ندانم ، که تو خود چه نام داری!و شاعرشد رفت...