روزها با فکر او دیوانه ام شب بیشتر

....
روزها با فکر او دیوانه ام، شب بیشتر
هر دو دلتنگ همیم اما من اغلب بیشتر

باد می گوید که او آشفته گیسو دیدنی ست
شانه می گوید که با موی مرتب بیشتر

پشت لحن سرد خود خورشید پنهان کرده است
عمق هذیان می شود با سوزش تب بیشتر

حرف هایش از نوازش های او شیرینتر است
از هر انگشتش هنر می ریزد از لب، بیشتر

یک اتاق و لقمه ای نان و حضور سبز او
من چه می خواهم مگر از این مکعب بیشتر؟..
دیدگاه ها (۳)

.....رفتم و ازمحضرت قلبی پریشان می برمارمغان از پیش تو، یک ج...

.....عجب بن بست زیبایی،من و دل مانده ایم و توشده امشب تماشائ...

.....از نگاه تو چه پیداست که در آشوبیمدتی هست دلت حال غریبی ...

......گل نیلوفرم، جانم تو هستیشقایق ، رقص مرجانم تو هستی اقا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط