دست خیال را گرفته

دست خیال را گرفته
به خیابان میروم
سنگین قدم میزنم
گاهی
به خستگی شانه پیاده رو
فکر میکنم
نکند تاب نیاورد
این با هم بودن را

#امیرعلی_قربانی

تقدیم به بچهای ویس

https://t.me/chekamehaibaran
دیدگاه ها (۹۵)

او می رفت ودر من قاصدکی بودکه رویایش رابه باد می سپرد #امیر...

هر روز برایت رویایی باشد در دستنه دوردستعشقی باشد در دلنه در...

اه ای زوال دردبه دور رفته از مرگبه خواب کدامین گناه اسوده ای...

تماشاگه رازنگاه نهفته در چشمهایش #امیرعلی_قربانی

صحنه پارت دهم

army_aa is talking:📜: سطر اول داستان ما....Part 17فکر می‌کرد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط