درد سنگین , سینه غمگین .. باز هم اشعار ِ عشقمانده ام انگشت بر لب , روز و شب در کار ِ عشقعین و شین و قاف را ,بالا و پائین کردم وعاقبت هم در نیاوردم ,سَر از اسرار عشق