فیک ددی روانی من
فیک ددی روانی من
پارت : ۵
کوک : و دقیقا اون چیه؟
ا.ت : اون .. اون پدرمه ! اون همیشه مسته ... اگه خونه آتیش بگیره ... نمیاد بیرون .... یعنی نمیفهمه که بخواد بیاد !
کوک : عاااا ... متأسفم
ا.ت :( گریه ی شدید)
ویو کوک :
اولش که گفت تو نداری فکر کردم چیز جادویی چیزیه یا ... اونو ولش حالا چیکار کنم ؟ اون خیلی گریه میکنه و خیلی ناراحته ... یعنی میتونم کاری کنم آروم شه ؟
نه بابا اصلا به من چه ؟ وای نه کوک تو که نمیخوای مثل پدرت شی ؟نمیخوامممم ولی چجوری کمکش کنمممممم اخهههههه
یه نیم نگاهی به ا.ت انداختم ... که داشت زار میزد ... دلم براش سوخت و ناخواسته اونو کشیدم داخل بغلم ا.ت اول خشکش میزنه ولی بعدش بلند گریه میکنه وای کوک مگه دیوونه ای ؟ این چه کاریه ؟ ولی بودن توی بغل اون دختر ... حس خوبی داشت !
اما چرا ؟ منشأ این حس کی یا چی بود ؟!
چرا باید حس خوبی بگیرم ؟!
اصلا اسم این حس چیه ؟ عشق ؟ نه بابا عشق این طوری نیسسسس
ویو ا.ت : وقتی بغلم کرد ... اروم شدم نسبت به قبل ... از درون آروم شدم یه ارامشی خاصی داشتم !
به طور ناخودآگاه گفتم : تا حالا کسی بهت گفته بغلت آرامش خاصی داره ؟
کوک : چی ؟
ا.ت : ه ...هیچی ولش کن
کوک محکم منو تو بغلش فشار داد و میخواست چیزی بگه که یه پیام به گوشیش اومد ... منو آروم از خودش جدا کرد و با دیدن پیام ... سریع دوید سمت ماشین منم سریع سوار شدم ...
ا.ت : چی شده کوک ؟
کوک : خفه شو هرزه !
ا.ت : اما ...
کوک : گفتم خفه شوووووو( عربده)
مایل به حمایت بیب¿
پارت : ۵
کوک : و دقیقا اون چیه؟
ا.ت : اون .. اون پدرمه ! اون همیشه مسته ... اگه خونه آتیش بگیره ... نمیاد بیرون .... یعنی نمیفهمه که بخواد بیاد !
کوک : عاااا ... متأسفم
ا.ت :( گریه ی شدید)
ویو کوک :
اولش که گفت تو نداری فکر کردم چیز جادویی چیزیه یا ... اونو ولش حالا چیکار کنم ؟ اون خیلی گریه میکنه و خیلی ناراحته ... یعنی میتونم کاری کنم آروم شه ؟
نه بابا اصلا به من چه ؟ وای نه کوک تو که نمیخوای مثل پدرت شی ؟نمیخوامممم ولی چجوری کمکش کنمممممم اخهههههه
یه نیم نگاهی به ا.ت انداختم ... که داشت زار میزد ... دلم براش سوخت و ناخواسته اونو کشیدم داخل بغلم ا.ت اول خشکش میزنه ولی بعدش بلند گریه میکنه وای کوک مگه دیوونه ای ؟ این چه کاریه ؟ ولی بودن توی بغل اون دختر ... حس خوبی داشت !
اما چرا ؟ منشأ این حس کی یا چی بود ؟!
چرا باید حس خوبی بگیرم ؟!
اصلا اسم این حس چیه ؟ عشق ؟ نه بابا عشق این طوری نیسسسس
ویو ا.ت : وقتی بغلم کرد ... اروم شدم نسبت به قبل ... از درون آروم شدم یه ارامشی خاصی داشتم !
به طور ناخودآگاه گفتم : تا حالا کسی بهت گفته بغلت آرامش خاصی داره ؟
کوک : چی ؟
ا.ت : ه ...هیچی ولش کن
کوک محکم منو تو بغلش فشار داد و میخواست چیزی بگه که یه پیام به گوشیش اومد ... منو آروم از خودش جدا کرد و با دیدن پیام ... سریع دوید سمت ماشین منم سریع سوار شدم ...
ا.ت : چی شده کوک ؟
کوک : خفه شو هرزه !
ا.ت : اما ...
کوک : گفتم خفه شوووووو( عربده)
مایل به حمایت بیب¿
۱۴.۵k
۰۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.