عطر پیراهنت احساس مرا احیا کرد
عطر پیراهنت احساس مرا احیا کرد
گرچه چشمان مرا دوری تو دریا کرد
درخودم گم شده بودم که رسیدی باعشق
غافل از خودشدنم درتو مرا پیدا کرد
بی تو یک عمر لبم برسخن مبهم بود
آمدی نام تو خط لب من معنا کرد
مَثَلِ شوق تماشای تو و سوختنم ...
شعله ی شمع به پروانه ی بی پروا کرد
زیر چشمی به تو هربار نگاهم افتاد
رنگ رخساره مرا پیش همه رسوا کرد
خواستم توبه کنم از تو که ترکم کردی
عشق درگوش دلم نام تو را نجوا کرد
درنفس های خوداعجاز مسیحا داری
عطر پیراهنت احساس مرا احیا کرد
گرچه چشمان مرا دوری تو دریا کرد
درخودم گم شده بودم که رسیدی باعشق
غافل از خودشدنم درتو مرا پیدا کرد
بی تو یک عمر لبم برسخن مبهم بود
آمدی نام تو خط لب من معنا کرد
مَثَلِ شوق تماشای تو و سوختنم ...
شعله ی شمع به پروانه ی بی پروا کرد
زیر چشمی به تو هربار نگاهم افتاد
رنگ رخساره مرا پیش همه رسوا کرد
خواستم توبه کنم از تو که ترکم کردی
عشق درگوش دلم نام تو را نجوا کرد
درنفس های خوداعجاز مسیحا داری
عطر پیراهنت احساس مرا احیا کرد
۱.۱k
۰۷ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.