Monster in the forest
Monster in the forest
پارت 36
جونگ کوک:*صدای بلند*تند تند میگه*تهیونگ جواب تلفنتو داد!!!!
ا.ت: چیییییییییییی؟!؟!؟!؟!؟ کیییی بووددد؟!؟!
جونگ کوک: سوآ!!!
تهیونگ: اِی خبرچینِ ...........*میزنه دنبال جونگ کوک*
ا.ت:*شوکه*عین مجسمه ایستاده*
نامجون: ا.ت... آرامش خود را حفظ........
ا.ت:*داد ترسناک😬*
تتتتتتتههههههیییییوووووووننننگ!!!!!!!!!!!!!!
(.......)
تهیونگ: ا.ت ببخشید من غلط کردم شیرموز
جونگ کوک رو خوردم ببخشییییید🥺🥺🥺
ا.ت:*چوب به دست😐*حالا اگه رفت به بقیه خبر داد که یه پسر جواب تلفن ا.ت رو داده چی؟؟ اگه فکر کنه دوست پسر پیدا کردم بره به خاله بگه چی؟؟ اگه بره به بقیه دوستام خبر بده چی؟؟ اگه بیان دنبالم بگردن چی؟؟
اگه برن خونه...........😰😰
جونگ کوک: چیشده؟؟
ا.ت:*با صدای آروم*توی خونه کپی اون عکساتون رو گذاشتم... میدونه میرم همه جاها رو دونه دونه میگردم...*صدای بلند*
اگه اینجا رو پیدا کنه چییییییی!؟!؟!؟!
نامجون: ا.ت آروم باش😬
ا.ت: اگه بیاد اینجا چی😰اون میـــمیــــره😭
یونگی: اینا فقط احتماله اتفاقی براش نمیوفته.
ا.ت: بدبخت شدم😭😭*با زانو فرود میاد زمین*
جونگ کوک:*کنارش میشینه* نه دیگه... برای چی بره خونه رو بگرده؟ من مطمئنم اتفاقی نمیوفته نمیخواد نگران باشی...
ا.ت: تهیونگ بمیری انشاالله😥(زهر عقرب😐) نمیتونستی لااقل صدام کنی😭مگه جونگ کوک نگفتت جواب ندی هاااا؟!
تهیونگ: ببخشید من شِکَر خوردم هر کاری بگی برات میکنم🥲
ا.ت: میخوام که 10 بار..نه نه این زیادیه.... میخوام که 5 بار سرتو بکوبی به درخت بگی غلط کردم همین الان!😑
تهیونگ: باشه🥺
(پسر بیچاره ی من😭)
تهیونگ: غلط کردم... غلط کردم... غلط کردم... غلط کردم... غلط کردم..
ا.ت: کافیه..
(همچین هم درد نداره اونقدر که تصور کنین من خودم روزی چند بار سرمو میکوبم به در و دیوار و دستم😐)
ا.ت: حالا بیا اینجا*به جلوش اشاره میکنه*
تهیونگ:*بچه مظلومم میره اونجا🥺*
ا.ت:*پیشونیشو ناز میکنه*دیگه نبینم بدون اجازه ی من از اینکارا بکنیااا!!!
تهیونگ: باشه😄
نامجون: تنبیه کردنشم چقدر مهربونه😍
جونگ کوک: میشه منم یه بار تنبیه کنی🥲
ا.ت: دیگه پرو نشین😐
نامجون: یونگی کجاس؟؟
جونگ کوک: تا چند دقیقه پیش همینجا بود که!
ا.ت: یونگی خوابیده*به چادرشون اشاره میکنه*
نامجون: این خو نصف روز رو میخوابه😐
جونگ کوک:آره.. هنوز همون عادت قبلشو داره.
ا.ت:*با لحن کیوت*خیلی کیوته😊
مثل یه پیشی کوچولوی خوابالو میمونه😄
جونگ کوک: 😂
نامجون: الان من موندم اون یه گرگه یا پیشی؟
ا.ت: ترکیبی از گرگ و گربه و انسانه😄
جونگ کوک: موجودی کمیاب😄
ا.ت: میگم یه سوال..
جونگ کوک: بگو.
ا.ت: امروز چرا جایی نرفتیم؟؟
جونگ کوک: خب گفتم که یه روز کامل استراحت کنیم تا تهیونگ هم خوب بشه که بتونیم بدون مشکل بقیه راه رو بریم.
ا.ت: آهان.
جونگ کوک: عجیبه هیچکدومتون نپرسیده بودین تا الان😐
نامجون: خب هیچکدوممون مشتاق نبودیم که حرکت کنیم😐
ا.ت: فکر کنم تنها کسایی که مشتاقن منو و توییم😐
جونگ کوک: اوهوم😐
نامجون: تهیونگ تو چقدر ساکتی🤨
تهیونگ: ها چی من؟؟ خب چی بگم؟
نامجون: چمدونم یه حرفی بزن اینطور که ساکتی فکر میکنم اتفاقی افتاده.
ا.ت: سرده..
جونگ کوک: چی؟ هوا؟
ا.ت: اوهوم..
تهیونگ: خب... میخوای برات پتو بیارم؟
ا.ت:نه.... نه لازم نیست خودم میارم🙂*میره*
تهیونگ: هووم... آها فهمیدم!*میره*
پارت 36
جونگ کوک:*صدای بلند*تند تند میگه*تهیونگ جواب تلفنتو داد!!!!
ا.ت: چیییییییییییی؟!؟!؟!؟!؟ کیییی بووددد؟!؟!
جونگ کوک: سوآ!!!
تهیونگ: اِی خبرچینِ ...........*میزنه دنبال جونگ کوک*
ا.ت:*شوکه*عین مجسمه ایستاده*
نامجون: ا.ت... آرامش خود را حفظ........
ا.ت:*داد ترسناک😬*
تتتتتتتههههههیییییوووووووننننگ!!!!!!!!!!!!!!
(.......)
تهیونگ: ا.ت ببخشید من غلط کردم شیرموز
جونگ کوک رو خوردم ببخشییییید🥺🥺🥺
ا.ت:*چوب به دست😐*حالا اگه رفت به بقیه خبر داد که یه پسر جواب تلفن ا.ت رو داده چی؟؟ اگه فکر کنه دوست پسر پیدا کردم بره به خاله بگه چی؟؟ اگه بره به بقیه دوستام خبر بده چی؟؟ اگه بیان دنبالم بگردن چی؟؟
اگه برن خونه...........😰😰
جونگ کوک: چیشده؟؟
ا.ت:*با صدای آروم*توی خونه کپی اون عکساتون رو گذاشتم... میدونه میرم همه جاها رو دونه دونه میگردم...*صدای بلند*
اگه اینجا رو پیدا کنه چییییییی!؟!؟!؟!
نامجون: ا.ت آروم باش😬
ا.ت: اگه بیاد اینجا چی😰اون میـــمیــــره😭
یونگی: اینا فقط احتماله اتفاقی براش نمیوفته.
ا.ت: بدبخت شدم😭😭*با زانو فرود میاد زمین*
جونگ کوک:*کنارش میشینه* نه دیگه... برای چی بره خونه رو بگرده؟ من مطمئنم اتفاقی نمیوفته نمیخواد نگران باشی...
ا.ت: تهیونگ بمیری انشاالله😥(زهر عقرب😐) نمیتونستی لااقل صدام کنی😭مگه جونگ کوک نگفتت جواب ندی هاااا؟!
تهیونگ: ببخشید من شِکَر خوردم هر کاری بگی برات میکنم🥲
ا.ت: میخوام که 10 بار..نه نه این زیادیه.... میخوام که 5 بار سرتو بکوبی به درخت بگی غلط کردم همین الان!😑
تهیونگ: باشه🥺
(پسر بیچاره ی من😭)
تهیونگ: غلط کردم... غلط کردم... غلط کردم... غلط کردم... غلط کردم..
ا.ت: کافیه..
(همچین هم درد نداره اونقدر که تصور کنین من خودم روزی چند بار سرمو میکوبم به در و دیوار و دستم😐)
ا.ت: حالا بیا اینجا*به جلوش اشاره میکنه*
تهیونگ:*بچه مظلومم میره اونجا🥺*
ا.ت:*پیشونیشو ناز میکنه*دیگه نبینم بدون اجازه ی من از اینکارا بکنیااا!!!
تهیونگ: باشه😄
نامجون: تنبیه کردنشم چقدر مهربونه😍
جونگ کوک: میشه منم یه بار تنبیه کنی🥲
ا.ت: دیگه پرو نشین😐
نامجون: یونگی کجاس؟؟
جونگ کوک: تا چند دقیقه پیش همینجا بود که!
ا.ت: یونگی خوابیده*به چادرشون اشاره میکنه*
نامجون: این خو نصف روز رو میخوابه😐
جونگ کوک:آره.. هنوز همون عادت قبلشو داره.
ا.ت:*با لحن کیوت*خیلی کیوته😊
مثل یه پیشی کوچولوی خوابالو میمونه😄
جونگ کوک: 😂
نامجون: الان من موندم اون یه گرگه یا پیشی؟
ا.ت: ترکیبی از گرگ و گربه و انسانه😄
جونگ کوک: موجودی کمیاب😄
ا.ت: میگم یه سوال..
جونگ کوک: بگو.
ا.ت: امروز چرا جایی نرفتیم؟؟
جونگ کوک: خب گفتم که یه روز کامل استراحت کنیم تا تهیونگ هم خوب بشه که بتونیم بدون مشکل بقیه راه رو بریم.
ا.ت: آهان.
جونگ کوک: عجیبه هیچکدومتون نپرسیده بودین تا الان😐
نامجون: خب هیچکدوممون مشتاق نبودیم که حرکت کنیم😐
ا.ت: فکر کنم تنها کسایی که مشتاقن منو و توییم😐
جونگ کوک: اوهوم😐
نامجون: تهیونگ تو چقدر ساکتی🤨
تهیونگ: ها چی من؟؟ خب چی بگم؟
نامجون: چمدونم یه حرفی بزن اینطور که ساکتی فکر میکنم اتفاقی افتاده.
ا.ت: سرده..
جونگ کوک: چی؟ هوا؟
ا.ت: اوهوم..
تهیونگ: خب... میخوای برات پتو بیارم؟
ا.ت:نه.... نه لازم نیست خودم میارم🙂*میره*
تهیونگ: هووم... آها فهمیدم!*میره*
۷.۷k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.