پلک بستی که تماشا به تمنا برسد

پلک بستی که تماشا به تمنا برسد
پلک بگشا که تمنا به تماشا برسد

چشم کنعان نگران است خدایا مگذار
بوی پیراهن یوسف به زلیخا برسد

سنگ با تیشه به تلقین و تمسخر می گفت :
منتظر باش که فرهاد به لیلا برسد

ترسم این نیست که او با لب خندان برود
ترسم این است که او روز مبادا برسد

عقل می گفت که سهم من و تو دلتنگی است
عشق فرمود : نباید به مساوا برسد !

گفته بودم که تو را دوست ندارم دیگر...
درد آنجا که عمیق است به حاشا برسد


#احسان_افشاری
دیدگاه ها (۱)

به تو فکر میکنم وحال دیگری دارم..‌!!

دردهای منجامه نیستندتا ز تن در آورمچامه و چکامه نیستندتا به ...

گفتم نرو!بمان!قسم ات می دهم ولیتنها به روی حرف خودش پا فشرد ...

چقدر تنهاستشاعری که عاشقانه هایشدست به دست می روندبه دست تو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط