دیگر برایت نمی نویسمبرو شعرهای عاشقانه چارلز بوکوفسکی ر
دیگر برایت نمی نویسم،برو شعرهای عاشقانه چارلز بوکوفسکی را بخوان.خیلی هم بهتر است.نمیدانم تو برای که مینویسی،اما کاش میدانستم.دیگر نمی توانم چیزی به تو بگویم.احساس میکنم تمام آن حرف هایی که این مدت زده ام هم بی فایده است.فقط برای آن حس هایی متاسفم که نماندی تا تجربه اش کنی.امیدوارم آنجایی که رفته ای لااقل چیزی برایت داشته باشد.چیزی جز این دغدغه هایی که همه درگیرشان هستند.در تمام سال های عمرت سعی کن چیزی جز اینی که الان هستی باشی،چون اینطور که تو پیش میروی فکر نکنم چیزی عایدت شود جز دویدن های مداوم و به هیچ جایی نرسیدن.در تخت خواب هیچوقت به یاد من نباش.هر جایی که بودی ستاره های بالای سرت را هیچوقت فراموش نکن،دریا را هم.دستانت در دستان هر کسی هم بود،کاش آرام باشی.مهم هم نیست دستان من کجاست،توی جیب هایم یا درون کاسه آش.چه فرقی می کند.آن چیزی که فرق داشت تو بودی که خب کاش واقعا فرق داشتی.بیخیال،هر حرفی که بزنیم بی فایدست،مثل تمام روزهایی که بود و نبودت هیچ فرقی نداشت.
عزیز جانم، تو مرا برای همیشه از دست دادی و نمیدانم در قبالش چه چیزی را بدست آوردی، اما ای کاش ارزشش را داشته باشد.
???
|
عزیز جانم، تو مرا برای همیشه از دست دادی و نمیدانم در قبالش چه چیزی را بدست آوردی، اما ای کاش ارزشش را داشته باشد.
???
|
- ۲.۰k
- ۰۲ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط