پارت هفتم رمان مافیا جئون

پارت هفتم رمان مافیا جئون:


راننده: بانو لطفا سوار بشید تا ببرمتون تالار.

ات با ناراحتی سوار ماشین میشه و راننده ات و میرسونه به تالار در تالار و باز میکنن و ات کل راهو قدم میزنه تا به یوجین برسه

ویو یوجین

وقتی ات وارد شد نفسم وایساد وای چقدر زیبا شده بود اروم اروم قدم زد به سمتم و رو به روم واستاد.

ویو جونگکوک

از ایتالیا بار ها رو بردم کره و سریع رفتم در مورد حال ات پرس و جو کردم یوجین ات و مجبور کرده که باهاش ازدواج کنه امروزه من باید برم و جلوشون و بگیرم

وقتی رفتم تالار ات و با لباس عروس دیدم چقدر بهش میومد ولی چهره اش ناراحت بود

ات اروم اروم قدم زد و به یوجین رسید

وکیل (نمیدونم اسم کسی که عقد میکنه چیه😂😂): ایا بنده وکیلم شما را به عقد دائمی اقای کیم یوجین در بیاورم؟

ات سکوت کرد از این فرصت استفاده کردم و به افرادم گفتم حمله کنن و نذاشتم ات حرف بزنه

-: اتتتت

ویو ات

میخواستم حرف بزنم صدای شلیک تفنگ اومد و حرفمو نتونستم بزنم

-: اتتت

جونگکوک بود اومده منو نجات بده؟
شاید

جونگکوک روبه رو یوجین واستاد و گفت: یوجین ات و ولش کن وگرنه یکاری میکنم دیگه نتونی یه کاری کنی
یوجین: مثلا چکار

جونگکوک به یکی از افرادش علامت داد و بادیگارد از پشت به یوجین شلیک کرد و یوجین در عرض یک ثانیه افتاد زمین

من از ترس چشمام خیس شد نمیدونم چرا شاید یخاطر اینه که یه نفر جلوی چشام مرد.

نگاهمو به جونگکوک دادم اومد سمتم و بغلم کرد

-: دیگه نترس من اومدم...


ادامه دارد....

لطفا لایک کنید فالو کنید عشقام ❤️

نویسنده: GHP
دیدگاه ها (۰)

تولدت مبارک کوکی من

تک پارتی به مناسبت تولد جونگکوکنام: تولدت مبارک ددی نویسنده:...

پارت ششم رمان مافیا جئون:-: چی داری میگی ات برد؟ اجوما: بله ...

jimin jkV#bts

Part²

#رُز_زخمی_منPart. 61صبح زود بود. آفتاب هنوز کامل بالا نیامده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط