چقدر خسته ی دردی چقدر بی تابی
چقدر خسته ی دردی چقدر بی تابی
شبیه زخم تنت تا سپیده بی خوابی
چقدر خس خس سینه، چقدرناله وآه
وباهمین ورَمِ دست آرد میسابی؟!
ببین گلم ، خودمانیم گریه کن بانو
مزن به پیش علی خویش رابه شادابی
شکسته پهلوی تو ...خوب استراحت کن
به پیش من تو مشو پا ، مجوی آدابی
به جای رُفتن خانه ، به جای شستن رَخت
زجای خیز و بزن بر گلِ رُخت آبی
تو لاله بودی و رنگت کبود؟ نه ...بانو
به پشت مقنعه ی ابر همچو مهتابی
تنت که آب شده کالخیال یعنی که...
کنارمایی و اما چو دُرِّ نایابی
چقدر فکر حسینی درین شب جمعه
کنار او همه شب هست کاسه ی آبی
بخواب حضرت بانو بخواب بانوی اشک
که بهر حیدر تنها؛ یگانه یی ، نابی...
شبیه زخم تنت تا سپیده بی خوابی
چقدر خس خس سینه، چقدرناله وآه
وباهمین ورَمِ دست آرد میسابی؟!
ببین گلم ، خودمانیم گریه کن بانو
مزن به پیش علی خویش رابه شادابی
شکسته پهلوی تو ...خوب استراحت کن
به پیش من تو مشو پا ، مجوی آدابی
به جای رُفتن خانه ، به جای شستن رَخت
زجای خیز و بزن بر گلِ رُخت آبی
تو لاله بودی و رنگت کبود؟ نه ...بانو
به پشت مقنعه ی ابر همچو مهتابی
تنت که آب شده کالخیال یعنی که...
کنارمایی و اما چو دُرِّ نایابی
چقدر فکر حسینی درین شب جمعه
کنار او همه شب هست کاسه ی آبی
بخواب حضرت بانو بخواب بانوی اشک
که بهر حیدر تنها؛ یگانه یی ، نابی...
- ۷۰۶
- ۲۱ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط