دارد به سفر می رود امشب چمدانم
دارد به سفر می رود امشب چمدانم
با خاطره ای تلخ که من خالق آنم
در این چمدان پیرهنی هست ، قدیمی
باید ببرم از غم غربت بتکانم
هی نام تو را، نام تورا ،نام تورا ، باز
از دست تو انگار رهایی نتوانم
هی نام تو را زمزمه کردم که ... نه .... عمدا
هوش از سر این همسفرانم بپرانم
تو_مثل_من_از_بیخبری_دربه_دری_نه؟
من مثل تو از دربدری ها نگرانم
دارد به کجا میرود این واگن خالی؟
یک یک همه رفتند ، همه همسفرانم
دارد به کجا میرود این واگن خالی
انگار به بن بست رسیده ست جهانم
با خاطره ای تلخ که من خالق آنم
در این چمدان پیرهنی هست ، قدیمی
باید ببرم از غم غربت بتکانم
هی نام تو را، نام تورا ،نام تورا ، باز
از دست تو انگار رهایی نتوانم
هی نام تو را زمزمه کردم که ... نه .... عمدا
هوش از سر این همسفرانم بپرانم
تو_مثل_من_از_بیخبری_دربه_دری_نه؟
من مثل تو از دربدری ها نگرانم
دارد به کجا میرود این واگن خالی؟
یک یک همه رفتند ، همه همسفرانم
دارد به کجا میرود این واگن خالی
انگار به بن بست رسیده ست جهانم
- ۴۴۱
- ۱۰ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط