خرگوش قاتل

خرگوش قاتل
پارت۱۲
بعد از خوردن ناهار به سمت تالار ها رفتیم چندتا جا دیدیم ولی من با لباس عروس نمی‌تونستم اونجا راه برم چون لباس عروسم خیلی بزرگه
بعد از دیدن خیلی از مکان ها بالاخره یه تالار پیدا شد که فضای مناسبی داشت تالار نبود که کاخ بود😂 بعد رفتیم به کفش فروشی تا برام کفش بگیریم چندتا کفش پوشیدم که چندان خوشم نیومد و آخرش یه کفش پوشیدم که خیلی خوشگل بود کوک هم پسندید و خریدیم شب شده بود ساعت۱۰ شب رو نشون میداد
کوک:برا امروز کافیه بقیه رو روزهای بعد میگیریم
ا.ت:باشه
(بچه ها یه نکته ای بگم که اون روز که کوک زخمی شده بود و ا.ت بردش خونه خونه ی باباش بود که همین الانم با مامان و باباش اونجا زندگی می‌کنه چون مامان و باباش ۲ روز رفته بودن مسافرت خونه خالی بود که کوک رو تونسته بود ببره خونه شون )
کوک ا.ت رو میبره خونه شون و جلو در پیاده می‌کنه
ا.ت:خریدا دستت بمونه من تو اتاقم جا ندارم بزارمشون مخصوصا برا لباس عروس
کوک:باشه
ا.ت در ماشین رو میبنده و کوک میره
ویو ا.ت:
در خونه مون رو هر چقدر زدم کسی در رو باز نکرد که...
ادامه دارد
شرایط:
لایک:۱۸
کامنت:۲۵
۱۱۸ نفری بشیممم💖🥹
دیدگاه ها (۱۱)

خرگوش قاتل پات ۱1کوک:دستم رو بگیرا.ت:چرا؟کوک:پدربزرگم حتما ا...

خرگوش قاتلپارت۱۰فردا:ساعت۱۰ ویو ا.ت:از خواب بیدار شده بودم و...

پارت ۸۰ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط