ء

ء
روزایی که بیکاری و خونه نشینی دلت کار و مشغله میخواد...روزایی که دلت تنهایی میخواد دلتنگ مهربونیشون و جمع عزیزات میشی...روزایی که سرده دلت برای گرما و آفتاب لک میزنه...روزایی که لباس پشم پشمی های گوگولیتو میپوشی دلت هوای گل گلی های خنکِ بهاری میکنه...همیشه همینه ، عادت داریم هرچی داریم رو نبینیم و دل هوای چیز دیگه ای رو بکنه و بهونه سر بده...اما زندگی وقتی قشنگه که از همونی که هست و داریمش بتونیم لذت ببریم...زندگی همین حوضچه ی اکنون است ، از دستش ندیم حتی ثانیه ای رو بی تکراره و همیشه دلیلی برای خندیدن و خوشی هست فقط باید خوب دیدش...
صبحِ تقریبا نزدیک به ظهرتون بخیر ؛ امیدوارم هرچی که هست و دارید همون دلخواهتون باشه و از زندگی لذت ببرید...

#s#
دیدگاه ها (۲۵)

قصه این است ، یکی بود و یکی هم که نبودطبق معمول ، نبودی که ب...

گـاهـیـــــــــــ بایــد عـادتــــــــــــ کـــــرد بـه تنهـ...

من از همواری ِاین مردم ناهموار میترسم .!#s#

به امید چهل سالگی زیبا برای همه ی دوستان و ابجی های گلم .زند...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط