وانشات از Jimin
+ خانم کیم ا/ت حواستون هست چی میگم؟!
با صدای کارگردان به خودت اومدی. دستی به موهات کشیدی. باورت نمیشد امروز توی برنامه زنده تلویزیونی باید با بازیگر محبوب پارک جیمین مصاحبه کنی!
این اصلا مشکل به حساب نمیومد مشکل اینجا بود که تو و پارک جیمین به تازگی قرار میذاشتید و کسی از رابطه اتون خبر نداشت!
با لکنت زبون جواب کارگردان رو دادی:
_ ب..بله، م..مشکلی نیست، از پ.. پسش بر میام!
کارگردان با یه نگاه سرسری که بهت انداخت از کنارت رد شد. بعد از اینکه کارگردان دور شد با خودت زمزمه کردی:
_ ا/ت حواست رو جمع کن هیچکس نباید بفهمه! من نمیدونم چرا بدون برنامه قبلی مهمون دعوت میکنند؟؟!!
با نفس عمیق کشیدن سعی کردی استرست رو کنترل کنی!
به سمت صندلی رفتی و کارگردان اعلام کرد که برنامه رو انتن رفته!
دستی به دامن کوتاه کرمی رنگت کشیدی و با لبخند تصنعی مثل همیشه شروع کردی رو به دوربین سلام دادن و معرفی مهمان برنامه.
بعد از معرفی، جیمین با کت و شلوار ساده اما خوش دوخت داخل شد همین که چهره جیمین رو دیدی ضربان قلبت بالا رفت و بدنت گر گرفت.
از روی ادب از روی صندلی بلند شدی و لبخند کم رنگت، پر رنگ شد و به ناچار به چشماش خیره شدی و دستش رو که به سمتت گرفته بود رو گرفتی، مثل همیشه گرم بود.
+ خوشحالم که اینجام و قراره با همچین مجری زیبا و خوش برخوردی مصاحبه کنم.
با این حرفش چشمات گرد شد و فشار دستت رو به دستش بیشتر کردی تا متوجه منظورت بشه و زیاده روی نکنه اما بعد از این کارت پوزخندی گوشه لب جیمین نقش بست این باعث شده بود حرصت بگیره و تپش قلبت بیشتر بشه!
رو صندلی ها نشستید بعد از خوش امد گویی مشغول مصاحبه شدید:
_ اقای پارک شما بازیگر محبوبی هستید این محبوبیت اذیتتون نمیکنه؟
لبش رو با زبونش تر کرد و دستی به موهاش کشید و خودشو روی صندلی صاف کرد.
+ محبوبیت هم میتونه ترسناک باشه هم میتونه خیلی شیرین باشه من سعی میکنم با محبوبیت کنار بیام.
کف دستات عرق کرده بود و استرست بیشتر از قبل شده بود، از اینکه جیمین حرفی از رابطه اتون بزنه تو رو میترسوند.
سوالا از پیش اماده شده بودند و تو باید همه رو میپرسیدی چند سوال پرسیدی تا اینکه چشمت به سوالی خورد که جوابش میتونست رابطه اتون رو لو بده، تپش شدید قلبت رو به وضوح حس میکردی. دستی به موهات کشیدی و پشت گوشت بردی، اب دهنت رو قورت دادی به جیمین نگاه کردی.
یکدفعه جیمین از جاش بلند شد و به سمتت اومد، با این حرکت غیر منتظره اش واقعا میخواستی جیغ بزنی و بهش بگی جلو نیاد اما کاری از دستت بر نمیومد با چشمات حرکتاش رو زیر نظر گرفتی.
دستش رو به سمت یقه ات برد و درستش کرد.
پوست سفیدت مشخص بود اما کاری که جیمین کرد باعث شد کاملا پوشیده بشه.
به راحتی میتونستی بفهمی که لپات رنگ گرفتند بلافاصله از اینکه یقه ات رو درست کرد به چشمات خیره شد چشماش منبع آرامشت بودند، لبخند شیرینی رو لباش بود، انگار میخواست با اون نگاه بهت بگه آروم باشی و نگران نباشی. دیگه توی چشماش نه شیطنت بود و نه روی لباش پوزخند انگار وقتی نگرانی بیش از حدت رو دید از کاری که قرار بود انجام بده پشیمون شده بود.
نفسی از روی اسودگی کشیدی.
خیلی سریع سرجاش برگشت و تو با اطمینانی که بهت داده بود سوال رو پرسیدی.
_ اقای پارک تا حالا عاشق شدید؟ اگه عاشق شدید بهمون معرفیش میکنید؟!
کراواتش رو درست کرد و نفس عمیق کشید.
+ بله عاشق شدم، بذارید اینطوری معرفیش کنم اون دختر صاحب زیبا ترین لبخند دنیا و البته صاحب آرامبخش ترین چشمان دنیاست.
✓ #madi ~ #BTS ~ #Oneshot ~ #jimin ❜
⊸ @fan_bts_madi
با صدای کارگردان به خودت اومدی. دستی به موهات کشیدی. باورت نمیشد امروز توی برنامه زنده تلویزیونی باید با بازیگر محبوب پارک جیمین مصاحبه کنی!
این اصلا مشکل به حساب نمیومد مشکل اینجا بود که تو و پارک جیمین به تازگی قرار میذاشتید و کسی از رابطه اتون خبر نداشت!
با لکنت زبون جواب کارگردان رو دادی:
_ ب..بله، م..مشکلی نیست، از پ.. پسش بر میام!
کارگردان با یه نگاه سرسری که بهت انداخت از کنارت رد شد. بعد از اینکه کارگردان دور شد با خودت زمزمه کردی:
_ ا/ت حواست رو جمع کن هیچکس نباید بفهمه! من نمیدونم چرا بدون برنامه قبلی مهمون دعوت میکنند؟؟!!
با نفس عمیق کشیدن سعی کردی استرست رو کنترل کنی!
به سمت صندلی رفتی و کارگردان اعلام کرد که برنامه رو انتن رفته!
دستی به دامن کوتاه کرمی رنگت کشیدی و با لبخند تصنعی مثل همیشه شروع کردی رو به دوربین سلام دادن و معرفی مهمان برنامه.
بعد از معرفی، جیمین با کت و شلوار ساده اما خوش دوخت داخل شد همین که چهره جیمین رو دیدی ضربان قلبت بالا رفت و بدنت گر گرفت.
از روی ادب از روی صندلی بلند شدی و لبخند کم رنگت، پر رنگ شد و به ناچار به چشماش خیره شدی و دستش رو که به سمتت گرفته بود رو گرفتی، مثل همیشه گرم بود.
+ خوشحالم که اینجام و قراره با همچین مجری زیبا و خوش برخوردی مصاحبه کنم.
با این حرفش چشمات گرد شد و فشار دستت رو به دستش بیشتر کردی تا متوجه منظورت بشه و زیاده روی نکنه اما بعد از این کارت پوزخندی گوشه لب جیمین نقش بست این باعث شده بود حرصت بگیره و تپش قلبت بیشتر بشه!
رو صندلی ها نشستید بعد از خوش امد گویی مشغول مصاحبه شدید:
_ اقای پارک شما بازیگر محبوبی هستید این محبوبیت اذیتتون نمیکنه؟
لبش رو با زبونش تر کرد و دستی به موهاش کشید و خودشو روی صندلی صاف کرد.
+ محبوبیت هم میتونه ترسناک باشه هم میتونه خیلی شیرین باشه من سعی میکنم با محبوبیت کنار بیام.
کف دستات عرق کرده بود و استرست بیشتر از قبل شده بود، از اینکه جیمین حرفی از رابطه اتون بزنه تو رو میترسوند.
سوالا از پیش اماده شده بودند و تو باید همه رو میپرسیدی چند سوال پرسیدی تا اینکه چشمت به سوالی خورد که جوابش میتونست رابطه اتون رو لو بده، تپش شدید قلبت رو به وضوح حس میکردی. دستی به موهات کشیدی و پشت گوشت بردی، اب دهنت رو قورت دادی به جیمین نگاه کردی.
یکدفعه جیمین از جاش بلند شد و به سمتت اومد، با این حرکت غیر منتظره اش واقعا میخواستی جیغ بزنی و بهش بگی جلو نیاد اما کاری از دستت بر نمیومد با چشمات حرکتاش رو زیر نظر گرفتی.
دستش رو به سمت یقه ات برد و درستش کرد.
پوست سفیدت مشخص بود اما کاری که جیمین کرد باعث شد کاملا پوشیده بشه.
به راحتی میتونستی بفهمی که لپات رنگ گرفتند بلافاصله از اینکه یقه ات رو درست کرد به چشمات خیره شد چشماش منبع آرامشت بودند، لبخند شیرینی رو لباش بود، انگار میخواست با اون نگاه بهت بگه آروم باشی و نگران نباشی. دیگه توی چشماش نه شیطنت بود و نه روی لباش پوزخند انگار وقتی نگرانی بیش از حدت رو دید از کاری که قرار بود انجام بده پشیمون شده بود.
نفسی از روی اسودگی کشیدی.
خیلی سریع سرجاش برگشت و تو با اطمینانی که بهت داده بود سوال رو پرسیدی.
_ اقای پارک تا حالا عاشق شدید؟ اگه عاشق شدید بهمون معرفیش میکنید؟!
کراواتش رو درست کرد و نفس عمیق کشید.
+ بله عاشق شدم، بذارید اینطوری معرفیش کنم اون دختر صاحب زیبا ترین لبخند دنیا و البته صاحب آرامبخش ترین چشمان دنیاست.
✓ #madi ~ #BTS ~ #Oneshot ~ #jimin ❜
⊸ @fan_bts_madi
۱۹.۶k
۰۷ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.