ایمجین از Jimin
زندگیم رو همیشه مثل صحنه ای رقص باله میدیدم ، تنها و تک پرواز بودن.
مثل همیشه وسایلم رو جمع کردم که برم خونه از سالن نمایش میرفتم تا به خودم یاد آوری کنم رقص هیچکس جزء من لیاقت اون صحنه رو نداره اما با دیدن اون آدم تمام محاسباتم داشت بهم میخورد:
-قشنگ میرقصه مگه نه؟
به سمت برادرم وونهو برگشتم:
+فکر کنم یکی پیدا شد که بخوام بگم رقصش لیاقت صحنه رو داره!
-نمیخوای باهاش آشنا بشی؟
به سمت در میرفتم دستمو از پشت تکون دادم:
+دیر یا زود مجبور میشم رو در رو یا کنارش باهاش برقصم پس،نه...بریم!
و اون پسر رو درحال پرواز کردن تنها گذاشتم.
✓ #madi ~ #BTS ~ #jimin❜
⊸ @fan_bts_madi
مثل همیشه وسایلم رو جمع کردم که برم خونه از سالن نمایش میرفتم تا به خودم یاد آوری کنم رقص هیچکس جزء من لیاقت اون صحنه رو نداره اما با دیدن اون آدم تمام محاسباتم داشت بهم میخورد:
-قشنگ میرقصه مگه نه؟
به سمت برادرم وونهو برگشتم:
+فکر کنم یکی پیدا شد که بخوام بگم رقصش لیاقت صحنه رو داره!
-نمیخوای باهاش آشنا بشی؟
به سمت در میرفتم دستمو از پشت تکون دادم:
+دیر یا زود مجبور میشم رو در رو یا کنارش باهاش برقصم پس،نه...بریم!
و اون پسر رو درحال پرواز کردن تنها گذاشتم.
✓ #madi ~ #BTS ~ #jimin❜
⊸ @fan_bts_madi
- ۱۶.۵k
- ۰۷ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط