این آقا گفت رسمی نباش
+این آقا گفت رسمی نباش
&ولش کنید غذاتون رو بخورید
بعد شام
تلفن کوک زنگ خورد رفت تا حرف بزنه
♤کوک رفت بیاین خودمونو معرفی کنیم بچه مرد از فضولی
+اولا که من ۱۶ سالمه دوما فضول نه کنجکاو
♤خب حالا ولش اینارو من یونگی هستم
¥من نامجونم
€منم جین هستم
+خوشبختم
♤€¥همچنین
_خوب گرمی گرفتین 😉
€زهر مار داشتیم باهم آشنا میشدیم
ویو ات
می خواستم بپرسم شغلش چیه ولی آجوما گفت اول اجازه بگیرم
+میتونم یه سوال بپرسم
_هم
+چی صدا تون کنم
_چون بعضی ها جاسوسن آپا پدر یا بابا صدام کن و رسمی نباش
+چشم میتونم یه سوال دیگه بپرسم
_هم
+شغلت چیه
ویو نویسنده(یعنی بنده)
رنگ کوک پرید و آب پرید توی گلوی جیمین(بچم داشت آب میخورد)هیچ کس جوابی نداشت وهمشون شکه شده بودن
_آجوما قبلا چند تا قانون بود که مخصوص ات بودن بهتون گفتم بهش گفتین
^نه ببخشید یادم نبود
_مهم نیست بهش بگید
+میشه جواب سوالمو بدی
&بچه پاشو برو بخواب دیره
+یبار دیگه بگی بچه با همین دستام خفت می کنم بعدشم ساعت هنوز ۹و ۴۵ دقیقه هست
_برو بخواب قانون هارو مگه بهت نگفت آجوما سوال پرسیدن و مخالفت کردن با دستور ممنوعه
+ایشش باشه 😒
^پسرم کدوم قانون هارو میگفتی
_آه آجوما یه چندتا قانون واسه ات هست یادم نبود بگم بهش بگید ممنون خوب کمکم کردین
^خواهش میکنم میگم بهش
آجوما کاغذی که روی اون قانون ها نوشته شده بود رو گرفت رفت سمت اتاق ات
^دخترم میتونم بیام تو
+بله حتما
^دخترم بیا این قانون های مهم اینجاست رعایت کن
+چشم
^شب بخیر گلم
+شب بخیر آجوما
ویو ات
آجوما رفت داشتم قانون هارو میخوندم
¹ قبل ساعت۱۰ کل عمارت خاموش میشه و نباید بیدار بمونی
²مخالفت با من تنبیه داره(از زبان کوک هست)
³توی مدرست دعوا نمیکنی
⁴با پسرای توی مدرسه اصلا صحبت نمیکنی
⁵فضولی توی کار های من تنبیه داره
⁶حاضر جوابی نمیکنی
⁷به سمت اتاق قرمز نمیری
وا ببینم این اینجا منو زندانی کرده.......
وای این
&ولش کنید غذاتون رو بخورید
بعد شام
تلفن کوک زنگ خورد رفت تا حرف بزنه
♤کوک رفت بیاین خودمونو معرفی کنیم بچه مرد از فضولی
+اولا که من ۱۶ سالمه دوما فضول نه کنجکاو
♤خب حالا ولش اینارو من یونگی هستم
¥من نامجونم
€منم جین هستم
+خوشبختم
♤€¥همچنین
_خوب گرمی گرفتین 😉
€زهر مار داشتیم باهم آشنا میشدیم
ویو ات
می خواستم بپرسم شغلش چیه ولی آجوما گفت اول اجازه بگیرم
+میتونم یه سوال بپرسم
_هم
+چی صدا تون کنم
_چون بعضی ها جاسوسن آپا پدر یا بابا صدام کن و رسمی نباش
+چشم میتونم یه سوال دیگه بپرسم
_هم
+شغلت چیه
ویو نویسنده(یعنی بنده)
رنگ کوک پرید و آب پرید توی گلوی جیمین(بچم داشت آب میخورد)هیچ کس جوابی نداشت وهمشون شکه شده بودن
_آجوما قبلا چند تا قانون بود که مخصوص ات بودن بهتون گفتم بهش گفتین
^نه ببخشید یادم نبود
_مهم نیست بهش بگید
+میشه جواب سوالمو بدی
&بچه پاشو برو بخواب دیره
+یبار دیگه بگی بچه با همین دستام خفت می کنم بعدشم ساعت هنوز ۹و ۴۵ دقیقه هست
_برو بخواب قانون هارو مگه بهت نگفت آجوما سوال پرسیدن و مخالفت کردن با دستور ممنوعه
+ایشش باشه 😒
^پسرم کدوم قانون هارو میگفتی
_آه آجوما یه چندتا قانون واسه ات هست یادم نبود بگم بهش بگید ممنون خوب کمکم کردین
^خواهش میکنم میگم بهش
آجوما کاغذی که روی اون قانون ها نوشته شده بود رو گرفت رفت سمت اتاق ات
^دخترم میتونم بیام تو
+بله حتما
^دخترم بیا این قانون های مهم اینجاست رعایت کن
+چشم
^شب بخیر گلم
+شب بخیر آجوما
ویو ات
آجوما رفت داشتم قانون هارو میخوندم
¹ قبل ساعت۱۰ کل عمارت خاموش میشه و نباید بیدار بمونی
²مخالفت با من تنبیه داره(از زبان کوک هست)
³توی مدرست دعوا نمیکنی
⁴با پسرای توی مدرسه اصلا صحبت نمیکنی
⁵فضولی توی کار های من تنبیه داره
⁶حاضر جوابی نمیکنی
⁷به سمت اتاق قرمز نمیری
وا ببینم این اینجا منو زندانی کرده.......
وای این
- ۷.۶k
- ۰۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط