من از ميان همهی شمامنتظر کسی بودم ... که نيامدبه گمانم درياچشمی برای گريستن نداشتورنه آن پرندهی بیجُفتبه جای نَمنَمِ يکی قطرهی بارانچشمْ به راهِ دو ديدهی مناز دريا نمیگريخت.