آنچه شاخصه امام بود
رهبران بنیانگذار جهان دو دسته اند:
آنانی که از فکر دیگران پیروی می کنند مانند لنین، مانند عبدالملک بدرالدین رهبر انقلاب یمن و رضا خان و امثال اینان.
و آنانی که خود دارای فکر و اندیشه مشخص خویش اند؛ مانند امام خمینی.
امام، دارای یک منظومه جامع فکری بود که به معنای دقیق کلمه "جهانبینی" اش را شکل می داد و اساس تحلیل های او بود.
این منظومه فکری حاصل چهار ستون اساسی بود که اینها در کنارهم، شاخصه امام با تمام اندیشمندان طول تاریخ را شکل می دهند:
۱- فلسفه صدرایی: امام، باورمند بود که انسان با دو بازوی عقلانیت و ارتباط عمیق با خداوند، باید چهار سفر را در زیست خود تجربه کند، سفرهایی که از سفری درونی برای یافتن خدا شروع میشد و با حرکت همراه با مردم به سوی خدا به پایان میرسید.
۲- فقه جواهری: امام اعتقاد داشت در مورد احکام و قوانین، جدای از آنکه باید با بررسی همه نظریات، به درستی به خواست خدا برسیم، بلکه باید بتوانیم برای هر مشکلی راهی و برای هر مسئله نوپدیدی دلیلی پیدا کنیم. امام، دارای نظریات عمیقی در این زمینه بود.
۳- پیوند با آسمان: امام عارف بود، به مراتب بسیار بالای صفای باطن رسیده بود، دلش آینه ی صاف انوار الهی بود و اینگونه، حقایق را با چشم دل شهود میکرد. امام باور داشت انسان بدون معرفت باطنی نمیتواند رشد خاصی داشته باشد.
۴- باور به مردم: امام به مردم ایمان داشت، مردم ایران را عاشقانه دوست داشت، باور داشت فطرت پاک ایرانی، در لحظات خاص و در آنجا که باید نقش آفرینی کند می درخشد. امام معتقد بود مردم ایران، به مراتب از مردم زمان پیامبر (ص) بهترند. امام به مردم با باورش نیرو میداد.
این باورهای اساسی شاکله منظومه فکری امام بودند که باآنها توانست دست شیطان را از این خاکِ پاک کوتاه کند و این حرکت لایزال نورانی را آغاز کند.
ما مردگانی بودیم که امام به ما زندگی بخشید.
درود خدا بر او روزی که زاده شد، روزی که به عالم دیگر سفر کرد و روزی که در قیامت به گواهی بر امتش حاضر خواهد شد.
#امام_خمینی
آنانی که از فکر دیگران پیروی می کنند مانند لنین، مانند عبدالملک بدرالدین رهبر انقلاب یمن و رضا خان و امثال اینان.
و آنانی که خود دارای فکر و اندیشه مشخص خویش اند؛ مانند امام خمینی.
امام، دارای یک منظومه جامع فکری بود که به معنای دقیق کلمه "جهانبینی" اش را شکل می داد و اساس تحلیل های او بود.
این منظومه فکری حاصل چهار ستون اساسی بود که اینها در کنارهم، شاخصه امام با تمام اندیشمندان طول تاریخ را شکل می دهند:
۱- فلسفه صدرایی: امام، باورمند بود که انسان با دو بازوی عقلانیت و ارتباط عمیق با خداوند، باید چهار سفر را در زیست خود تجربه کند، سفرهایی که از سفری درونی برای یافتن خدا شروع میشد و با حرکت همراه با مردم به سوی خدا به پایان میرسید.
۲- فقه جواهری: امام اعتقاد داشت در مورد احکام و قوانین، جدای از آنکه باید با بررسی همه نظریات، به درستی به خواست خدا برسیم، بلکه باید بتوانیم برای هر مشکلی راهی و برای هر مسئله نوپدیدی دلیلی پیدا کنیم. امام، دارای نظریات عمیقی در این زمینه بود.
۳- پیوند با آسمان: امام عارف بود، به مراتب بسیار بالای صفای باطن رسیده بود، دلش آینه ی صاف انوار الهی بود و اینگونه، حقایق را با چشم دل شهود میکرد. امام باور داشت انسان بدون معرفت باطنی نمیتواند رشد خاصی داشته باشد.
۴- باور به مردم: امام به مردم ایمان داشت، مردم ایران را عاشقانه دوست داشت، باور داشت فطرت پاک ایرانی، در لحظات خاص و در آنجا که باید نقش آفرینی کند می درخشد. امام معتقد بود مردم ایران، به مراتب از مردم زمان پیامبر (ص) بهترند. امام به مردم با باورش نیرو میداد.
این باورهای اساسی شاکله منظومه فکری امام بودند که باآنها توانست دست شیطان را از این خاکِ پاک کوتاه کند و این حرکت لایزال نورانی را آغاز کند.
ما مردگانی بودیم که امام به ما زندگی بخشید.
درود خدا بر او روزی که زاده شد، روزی که به عالم دیگر سفر کرد و روزی که در قیامت به گواهی بر امتش حاضر خواهد شد.
#امام_خمینی
- ۱۱.۱k
- ۱۲ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط