part: 10
part: 10
اکس دیوونه من
اون چه لباسیه پوشیده... کل روناش تو دیده
چشمم افتاد به پسر دوتا پسر که روبروشون بودن... اینا کین دیگه.. از عصبانیت رگ گردنم باد کرده بود.. رفتم جلو.. ا.ت منو دید
عقب عقب رفت
کوک: خوش میگذره بیب؟
ا.ت: جو..جونگکوک... ببین اصن اونجوری که فک میکنی نیس.. این.. یوجینه.. رفیق سوجون.. دوس پسر هانا.. به خدا من
یکی محکم زدم تو دهنش..
هانا اومد جلو و زد تو گوشم
هانا: به چه حقی روش دس بلند کردی عوضی؟ جرعت داری یه بار دیگه تکرارش کن تا همینجا به گوه خوردن بندازمت
کوک: واوووو.. خوشم اومد.. خوب دلو جرعت داری.. یونگی اینو ببرش جایی که باید باشه..
یونگی: اوک..
با میله اهنی زدن رو گردنش بردنش.. به اون دوتا پسر نگا کردم..همونجا کشتمشون.چشمایی که ازش خون میبارید برگشتم سمتش.. بغض کرده بود انقد عصبی بودم دستشو گرفتم و کشیدمش بیرون
ا.ت: ولم کنننن.. نمیخوام باهات بیاممم
هانا رو کجا بردیییی؟
پرتش کردم تو ماشین سوار شدم درو قفل کردم.. داشت با بغض حرف میزد... خودت منو مجبور میکنی.. رسیدیم عمارت.. براید بغلش کردمو بردمش بالا تو اتاقی که امادع کرده بودم.. درو قفل کردم.. پرتش کردم رو تخت
ا.ت: جونگکوک گوه خوردم.. غلط کردم..ولم کن.. لطفااا.. توروخوا کوکی.. خواهش میکنمممممممم
از اینجا به بعد اصماته جنبه ندارس نخون گزارش هم نکن.. وگرنه با ۸ اکانت گزارش میشی❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌
کوک: بدون توجه به حرفا و التماساش دستبندو برداشتم و دستاشو به تاج تخت بستم.. تقلا هاش بیشتر شد.. هه دختره ی احمق..
لباساشو جر دادم.. پرتشون کردم گوشه اتاق..
حالا بدن خوشفرمش جلو چشام بود.. دستمو از بالا تا پایین بدن بی نقصش کشیدم که باعث شد بدنش به لرزه بیوفته.. سوتینشو جر دادم شروتشم در اوردم از گردنش شروع کردم.. اروم مک میزدم.. کاندوم رو بستم به...
ا.ت: عاهههه.. ولم کن.. هق.. تویه عوضی
اییییییی
دستمو به سینه راستش رسوندم و همزمان فشارش دادم
ا.ت: اههههههه.. درد دارههه هققق.. بسههه
بعد از اینکه کل گردنشو کبود کردم دس برداشتم.. اروم با دستم پوصیشو مالیدمش
داشتم کم کم تحریکش میکردم..
ا.ت: عاههههههههه.. اومممم.. عاهه
کوک: گرل سکسی من..
ا.ت: عاههههه.. عاههه
تویه حرکت واردش کردم
ا.ت: ایییییییییییییییی (جیغ)
هق.. جونگکوک.. درش بیار.. هق
خواهش میکنم..
اروم لبشو بوسیدمو گفتم:
کوک: هیشش.. تحمل کن بیبی گرل
فدات شم.. گریه نکن فرشتم
اشکاشو پاک کردمث محکم داخلش تلمبه میزدم.. ناله هاش اوج گرف..
ا.ت: اههههههههههههههههه.. جونگکوک زیر دلم.. هق درد گرفته.. هق..
فهمیدم داره ارضا میشه سرعتمو بیشتر کردم بعد از ۵ مین همزمان خالی شدیم...
دستاشو باز کردم و گرفتمش تو اغوشم..
توی بغلم گریه میکرد.. موهاشو ناز کردم
براید بغلش کردمو بردمش تو حموم........
اکس دیوونه من
اون چه لباسیه پوشیده... کل روناش تو دیده
چشمم افتاد به پسر دوتا پسر که روبروشون بودن... اینا کین دیگه.. از عصبانیت رگ گردنم باد کرده بود.. رفتم جلو.. ا.ت منو دید
عقب عقب رفت
کوک: خوش میگذره بیب؟
ا.ت: جو..جونگکوک... ببین اصن اونجوری که فک میکنی نیس.. این.. یوجینه.. رفیق سوجون.. دوس پسر هانا.. به خدا من
یکی محکم زدم تو دهنش..
هانا اومد جلو و زد تو گوشم
هانا: به چه حقی روش دس بلند کردی عوضی؟ جرعت داری یه بار دیگه تکرارش کن تا همینجا به گوه خوردن بندازمت
کوک: واوووو.. خوشم اومد.. خوب دلو جرعت داری.. یونگی اینو ببرش جایی که باید باشه..
یونگی: اوک..
با میله اهنی زدن رو گردنش بردنش.. به اون دوتا پسر نگا کردم..همونجا کشتمشون.چشمایی که ازش خون میبارید برگشتم سمتش.. بغض کرده بود انقد عصبی بودم دستشو گرفتم و کشیدمش بیرون
ا.ت: ولم کنننن.. نمیخوام باهات بیاممم
هانا رو کجا بردیییی؟
پرتش کردم تو ماشین سوار شدم درو قفل کردم.. داشت با بغض حرف میزد... خودت منو مجبور میکنی.. رسیدیم عمارت.. براید بغلش کردمو بردمش بالا تو اتاقی که امادع کرده بودم.. درو قفل کردم.. پرتش کردم رو تخت
ا.ت: جونگکوک گوه خوردم.. غلط کردم..ولم کن.. لطفااا.. توروخوا کوکی.. خواهش میکنمممممممم
از اینجا به بعد اصماته جنبه ندارس نخون گزارش هم نکن.. وگرنه با ۸ اکانت گزارش میشی❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌
کوک: بدون توجه به حرفا و التماساش دستبندو برداشتم و دستاشو به تاج تخت بستم.. تقلا هاش بیشتر شد.. هه دختره ی احمق..
لباساشو جر دادم.. پرتشون کردم گوشه اتاق..
حالا بدن خوشفرمش جلو چشام بود.. دستمو از بالا تا پایین بدن بی نقصش کشیدم که باعث شد بدنش به لرزه بیوفته.. سوتینشو جر دادم شروتشم در اوردم از گردنش شروع کردم.. اروم مک میزدم.. کاندوم رو بستم به...
ا.ت: عاهههه.. ولم کن.. هق.. تویه عوضی
اییییییی
دستمو به سینه راستش رسوندم و همزمان فشارش دادم
ا.ت: اههههههه.. درد دارههه هققق.. بسههه
بعد از اینکه کل گردنشو کبود کردم دس برداشتم.. اروم با دستم پوصیشو مالیدمش
داشتم کم کم تحریکش میکردم..
ا.ت: عاههههههههه.. اومممم.. عاهه
کوک: گرل سکسی من..
ا.ت: عاههههه.. عاههه
تویه حرکت واردش کردم
ا.ت: ایییییییییییییییی (جیغ)
هق.. جونگکوک.. درش بیار.. هق
خواهش میکنم..
اروم لبشو بوسیدمو گفتم:
کوک: هیشش.. تحمل کن بیبی گرل
فدات شم.. گریه نکن فرشتم
اشکاشو پاک کردمث محکم داخلش تلمبه میزدم.. ناله هاش اوج گرف..
ا.ت: اههههههههههههههههه.. جونگکوک زیر دلم.. هق درد گرفته.. هق..
فهمیدم داره ارضا میشه سرعتمو بیشتر کردم بعد از ۵ مین همزمان خالی شدیم...
دستاشو باز کردم و گرفتمش تو اغوشم..
توی بغلم گریه میکرد.. موهاشو ناز کردم
براید بغلش کردمو بردمش تو حموم........
۱۶۲
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.