در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست


در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست

در نعل سمند او شکل مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست

آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست
وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست

شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست
و افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست

گر غالیه خوش بو شد در گیسوی او پیچید
ور وسمه کمانکش گشت در ابروی او پیوست

بازآی که بازآید عمر شده حافظ
هر چند که ناید باز تیری که بشد از شست

حافظ ❄️

دیدگاه ها (۲)

دل روشنے دارم اے عشقصدایم کن از هر کجا میتوانی!✍ #خسرو_شڪیبا...

این دل اگر کم است بگو سر بیاوَرمیا امر کن که یک دلِ دیگر بیا...

‌تو را افسون چشمانم ز ره برده ست و ميدانمچرا بيهوده ميگوييدل...

سرانگشتشگره میزد به گیسودلم میرفت و آنجا گیر میکرد...| هوشنگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط