چند پارتی از چانمینوقتی که
چند پارتی از چانمین:(وقتی که....)
همگی داشتید میرفتید به سمت پشت بوم و بعد رسیدن، همه پخش شدید تا ببینید خبری از اون موجودات هست یا نه
شینوگ جا: جامون امنه
چان: خیله خب پس دوباره میریم ولی اینبار خیلی باید بیشتر مراقب باشیم
همه: سرشون رو تکون دادن-
همه چی داشت خوب پیش میرفت و شما داشتید از راه پله دیگه ای به اتاق برقی میرسید
چان: هروقت رسیدیم بعدش شما منتظر منو سونگمین بمونید چون میخوایم بریم دنبال دبیر ها
هندولا: اوهوم
ات: باشه -سر تکون دادن-
هیونسا: چ...چان.... -از ترسِ چیزی که دید لکنت گرفت
چان: چی شده؟
لیندا: پ..پ..پشته سرت... -اشاره کرد
چان سرشو برگردوند که دید تعدادی از همون موجودات دارن میان سمتشون
چان: عجله کنین، برید -داد
ات: بدو بدو بدووووووو -جیغ
سرعت اونا زیادتر بودو هرلحظه داشتن نزدیکتر میشدن
لیندا: زودباش در رو باز کن
شینوگ جا: نمیتونم، کمکم کن -هول دادنه در
هندولا هم اومد کمکشون که بالاخره در اتاق باز شد و داشتید میرفتید داخل
چان: فرار کن زود باش
ات: نفس نفس زدن- پس تو چی؟
چان: منم میام ولی تو اول برو
ات: نه من بدون تو نمیرم
سونگمین: هی بیا بریم
چان: باهاش برو قول میدم پشت سرتون بیام
ات: ا...اما....
سونگمین: بیا بریممممم
هیونسا: در رو محکم بست
ات: ا...اگه بلایی سرش بیاد چی -لرزون
لیندا: نگران نباش
شینوگ جا: مگه قرار نبود توهم باهاش بری؟ -با سونگمین
سونگمین: مجبور شدم ات رو بیارم داخل تا چیزیش نشه برای همین نتونستم باهاش برم
ات: م..منو ب..ببخش
همگی داشتید میرفتید به سمت پشت بوم و بعد رسیدن، همه پخش شدید تا ببینید خبری از اون موجودات هست یا نه
شینوگ جا: جامون امنه
چان: خیله خب پس دوباره میریم ولی اینبار خیلی باید بیشتر مراقب باشیم
همه: سرشون رو تکون دادن-
همه چی داشت خوب پیش میرفت و شما داشتید از راه پله دیگه ای به اتاق برقی میرسید
چان: هروقت رسیدیم بعدش شما منتظر منو سونگمین بمونید چون میخوایم بریم دنبال دبیر ها
هندولا: اوهوم
ات: باشه -سر تکون دادن-
هیونسا: چ...چان.... -از ترسِ چیزی که دید لکنت گرفت
چان: چی شده؟
لیندا: پ..پ..پشته سرت... -اشاره کرد
چان سرشو برگردوند که دید تعدادی از همون موجودات دارن میان سمتشون
چان: عجله کنین، برید -داد
ات: بدو بدو بدووووووو -جیغ
سرعت اونا زیادتر بودو هرلحظه داشتن نزدیکتر میشدن
لیندا: زودباش در رو باز کن
شینوگ جا: نمیتونم، کمکم کن -هول دادنه در
هندولا هم اومد کمکشون که بالاخره در اتاق باز شد و داشتید میرفتید داخل
چان: فرار کن زود باش
ات: نفس نفس زدن- پس تو چی؟
چان: منم میام ولی تو اول برو
ات: نه من بدون تو نمیرم
سونگمین: هی بیا بریم
چان: باهاش برو قول میدم پشت سرتون بیام
ات: ا...اما....
سونگمین: بیا بریممممم
هیونسا: در رو محکم بست
ات: ا...اگه بلایی سرش بیاد چی -لرزون
لیندا: نگران نباش
شینوگ جا: مگه قرار نبود توهم باهاش بری؟ -با سونگمین
سونگمین: مجبور شدم ات رو بیارم داخل تا چیزیش نشه برای همین نتونستم باهاش برم
ات: م..منو ب..ببخش
- ۱۲.۴k
- ۰۷ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط