رفتم اشپزخونه غذاجاجانگمیون درست کنم

_رفتم اشپزخونه غذاجاجانگمیون درست کنم
( غذای بالا جاجانگمیون )
که یکی از پشت بغلم کرد
+ددی
_جون دلم
+میشه بعد غذا بریم‌ پیش یونا و سوهو دلم براشون تنگ شده
_قربون دلت برم باشه نفسم
+ممنون
_خواهش میکنم زندگیم
+ددی داره آشپزی میکنه ؟
_( روشو برگردوند طرف ا.ت ) ددیت بلده آشپزی کنه
+بله بله ددی من همچی بلده
_اوخ من فدای اون چشای قشنگت بشم
+😊ددی تو خیلی مهربونی
_عزیزدلمی من فقط با تو اینجوریم
+نه ددی من بار ها دیدیم با اجوما و بادیگاردا با مهربونی رفتار میکنی تو فقط با دشمنات خشنی و وقتی هم خشن میشی هات میشی
_اها میخوای الان برای تو خشن باشم 😈
+نه نه بزار بعد عروسی امادگی ندارم ( ترس )
_گوگولی منی نترس کاریت ندارم
+هوفف اخی
_میگم ا.ت
+بله ددی
_اگه یه روزی من نباشم چ....
+هقققق
_هی چرا گریه میکنه
+نگو دیگه هقق تو همیشه هقق پیشم باید باشی هققققققققققققققققق
_بغلش کردم هیسس جانم عزیزم جانم‌ قربونت برم اصلا من هیچی نگفتم هیس گریه نکن خوشگلم‌ موهاشو نوازش کردم اروم شد از خودم جداش کردم ببخشید عزیزم اشتباه کردم
+دیگه این حرف و نزن هق
_دماغش قرمز شده بود
باشه عزیزم گریه نکن بیا غذا بخوریم بریم پیش سوهو و یونا
+باشه غذا رو گذاشت رو میز و داشتیم میخوردیم خیلی خوشمزه بود (‌ کوفتت بشه دلم خواست ) ددی خیلی خوشمزست
دستت دردنکنه
_خواهش میکنم عزیزدلم
دیدگاه ها (۶)

_خیلی خب حالا برو حاضر شو +باشه رفتم لباس ست مشکی پوشیدم ( ل...

_یه بار دیگه یکی دیگه بگه کشتمشااا ÷خیلی خب ... خیلی خب .. ع...

(لباس و شلوارکی که ا.ت پوشیده) _بیا برو تو اتاق تا ببینم بای...

_در اتاق و با پام باز کردم و ا.ت و گذاشتمش رو تخت میخواستم ب...

~My Dream Life~

P¹⁶ویو تینا از خواب با درد زیر دلم بیدار شدم دست تهیونگ دورم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط