قدری آهستهدلم پشت غزل جامانده

قدری آهسته...دلم پشت غزل جامانده
دلِ حساس ،دلِ خسته ،دلِ وامانده

می دوی تند ،جوانی و ندارد نفسی
دلِ از تاب و تب افتاده و تنها مانده

جریان داری و تقدیر و قضا یار تواند
دل من ماهیِ دور از لب دریا مانده

روبروی تو درِ باغ خدا بازاست و ...
دل من دردل خشکیده ی صحرا مانده

قدری آهسته که دیدار تو حتی از دور
دردلم آتش عشقی ست که برپا مانده

قدراین یک غزل ای کاش کنارم باشی
می روی...
سخت نگیر...
#سهم تو- فردا-مانده
#افسوس ازفدایںےک #دوسال است بازنگشته.
#ونمے گردد.


┄─┅অঠই✯♡✯ইঠঅ┅─┄
دیدگاه ها (۴)

منم و داغ نگاهی که به قلبم زده ایآتش خرمن آهی که به قلبم زده...

در حجرۀ عشّاق دگر، مشغله ای نیستبازار، کساد است و دگر ولوله ...

ساعت اینجاکمےاززمان انسان هادقیق تراستهمیشه ب وقت oo:ooتنهائ...

تنهاکه باشی...دیگرخیلی چیزهابرایت بی اهمیت میشوددیوانه نیستی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط