چنان تنهایی وحشتناکی احساس میکردم که خیال خودکشی به سرم

چنان تنهایی وحشتناکی احساس می‌کردم که خیال خودکشی به سرم زد. چیزی که جلویم را گرفت، این فکر بود که هیچ‌کس، مطلقاً هیچ‌کس، از مرگم متأثر نخواهد شد و من در مرگ خیلی تنهاتر از زندگی خواهم بود.

#ژان_پل_سارتر
از کتاب : تهوع
دیدگاه ها (۳)

کسی بعد از رفتن کسی نمرده، ولی خب زندگی هم نکرده...:)# dead

-_-واقعا شرمسارم از این همه پستی که گذاشتم و در همین لحظه خو...

ناغافل خوابم برد.وقتی بیدار شدم قوم و خویش دورم جمع شده بودن...

#Lana.del.rey

وسط یه بازار شلوغ خیلی اتفاقی چشمامون بهم قفل شد... پلک نزد،...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط