ناغافل خوابم برد

ناغافل خوابم برد.
وقتی بیدار شدم قوم و خویش دورم جمع شده بودند و فقط حرف های خوب خوب درباره ام میزدند...
آنوقت بود که فهمیدم مُردم.....
دیدگاه ها (۱۱)

چنان تنهایی وحشتناکی احساس می‌کردم که خیال خودکشی به سرم زد....

کسی بعد از رفتن کسی نمرده، ولی خب زندگی هم نکرده...:)# dead

#Lana.del.rey

زن ها رو با اسلحه بُکُشاما بهشون عشق تعارف نکنچون اونجوری خو...

جیمین فیک زندگی پارت ۶۰#

نام فیک: عشق مخفیPart: 37ویو ات*رفتم توی اتاقمو درو بستمو پش...

"در آغوش شیطان" ---Chapter: 1 Part: 18ویو لیلیت سوانصبح شد....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط