و مرگ مردن نیست
و مرگ، مُردن نیست
و مرگ، تنها، نفس نکشیدن نیست
من مردگان بیشماری را دیدهام
که راه میرفتند
حرف میزدند
سیگار میکشیدند
و خیس از باران
انتظار و تنهایی را درک میکردند
شعر میخواندند
میگریستند
قرض میدادند
قرض میگرفتند
میخندیدند
و گریه میکردند...
و مرگ، تنها، نفس نکشیدن نیست
من مردگان بیشماری را دیدهام
که راه میرفتند
حرف میزدند
سیگار میکشیدند
و خیس از باران
انتظار و تنهایی را درک میکردند
شعر میخواندند
میگریستند
قرض میدادند
قرض میگرفتند
میخندیدند
و گریه میکردند...
- ۳۹۷
- ۰۹ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط