درد یعنی بزنی تکیه بر آن ...

درد یعنی بزنی تکیه بر آن دیواری
که ز بد عهدی او خط و نشانها دارد

درد یعنی بزند شعله به جانت عکسی
صاحب عکس فقط قصد تماشا دارد

درد یعنی که تو باشی و شب و تنهایی
و بدانی که در آغوش کسی جا دارد

درد یعنی که دلت خانه ی دردش باشد
این میان کنج دلی منزل و مَأوا دارد

درد یعنی به خیابان بزنی با یادش
بی خیال تو ولی همدم و همپا دارد

درد یعنی بِرَود جان زِ تَنت در ره او
او ولی عشق دگر در سر و سُودا دارد

درد یعنی بشود هر شب تو یلدایی
اون چنان خوش که فقط یک شب یلدا دارد
دیدگاه ها (۳)

‏به که گویم ، که تو منزلگه چشمان منی . به که گویم ، که تو نو...

هوس لعل تو ایمان مرا میگیردگنه عشق تو دامان مرا میگیردجان من...

در دل تنهای باران،من صدایت می کنمبر عبور دیدگانت،جان فدایت م...

آسمان دست از دلم بردار دلگیرم هنوزحال قلبم خوب نیست ..... غم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط