بر بوم دل تنگ خودم آه کشیدم

بر بوم دل تنگ خودم آه کشیدم
در فکر تو بودم که رخ ماه کشیدم....

در حسرت دیدار تو ای ماه مجسم
رنگی به تماشا زدم و آه کشیدم

پاکی تو را وقت تجسم به نگاهی
با اشک وضو کردم آنگاه کشیدم ...

بااین نگرانی که تو چشمی نخوری باز
چشمان قشنگ تو به اکراه کشیدم ...

لبهای تو را میکشم و میچشم انگار
ای وای از آن لب که به این راه کشیدم...

چون که خدا یار و نگهدار تو باشد
بر سینه ی تو نقشی از الله کشیدم ...
دیدگاه ها (۱)

‌ منـو ببـخشــ اڪَه براتـــاونـی ڪه خواستی نشدم...

بدجور هوس کرده دلم "ناز" برقصی!در خلوت بی پنجره ام "ناز" برق...

عشق من کودک بمان دنیا بزرگت می کند ... بره باشی یا نباش...

‍ عاشـــق تر از آنم که بگویم تو که هستی تو شعر ترین شعرترین ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط