عاشق تر از آنم که بگویم تو که هستی

‍ عاشـــق تر از آنم که بگویم تو که هستی
تو شعر ترین شعرترین شعر مـــن هستی

ناید به زبان آنـــچه به دل ریــشه دوانده
در هـرم نفس در تب شب دیدنی هستی

دلــتنگ که باشم تو بیایی به دل تــــنگ
کی باور من شد که تو هـــم رفتنی هستی

سوگند که من خــــالی و دلبسته ی هیچم
تــقدیر من آنجاست همانجا که تو هستی

این فاصـــله کوتا ست بیا دست به من ده
ای راه بلد ای بلد کــــوچه ی هــــستی

این خــــانه و این پنجره ها منـــتظر تو
تو حاکــم این خانه تو در قلب من هستی

با روح خـــزان دیده ی تو دوست تر از من
از دورترین فـــاصله همراه مــــن هستی
دیدگاه ها (۱)

عشق من کودک بمان دنیا بزرگت می کند ... بره باشی یا نباش...

بر بوم دل تنگ خودم آه کشیدم در فکر تو بودم که رخ ماه کشیدم.....

هی دنیا نامردم اگر با صدای خندهام نرقصونمت

‌ ناز چشمانت کشم آنقدر، حیرانت کنم بی وفا در قدرت من نیست زن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط