ماموران پاکسازی
part two
دیگو و کای رسیدن به پارکینگ و از اسانسور پیاده شدن، سمت ماشین سیاه رنگشون رفتن
کای سوییچ رو از جیبش در اورد و ماشین رو روشن کرد و در ها باز کرد و بدون توجه به دیگو که عین دازای خوشحال با حرکات عجیب به سمت ماشین میومد که سوار بشه،روی صندلی راننده نشست و دیگو هم در رو باز کرد و نشست کنار کای
دیگو:خخخبببب کجا به این شتابان؟! *لبخند ملیح*
کای:بس کن دیگه! مغزتو فراموش کردی یا آلزایمر گرفتی رای گفت بریم به اون هتله دیگه*عصبی*
دیگو:او! آره آره بریم
کای چشماش رو چرخوند و با سرعت مشغول رانندگی شد و دیگو هم یه اهنگ رو مخ گذاشت
کای:بیا ر شدم قطش کننن این بیصحابو!!
دیگو:چرا؟! خوبه که!
و بله کای بدبخت مجبور به تحمل شد تا اینکه رسیدن به هتل
کای:میرم داخل هتل تو فقط از صندق عقب کیف مشکی رو بردار بیا طبقه 7 هتل اتاق 24*جدی*
دیگو:باشه باشه *جدی*
کای رفت داخل هتل و کسی نبود پس سریع به سمت اسانسور دوید و دکمه اون را فشار داد که دیگو هم در هتل رو باز کردو با کیف مشکی اومد داخل و دیگو سمت کای که همون لحظه در اسانسور باز شد و کای رفت داخل اسانسور ولی دیگو رو نذاشت بیاد
کای:تنبیهت اینکه از پله بیایی احمق چنگالی
دیگو:شوخیت گرفته؟!
کای:الان اره!
دیگو:فا.. ایییی خدا باشه
دیگو از پله ها اومد و کای هم خب.. با اسانسور که زودتر رسید... رفت دنبال در اتاق 24 گشت ولی پیدا نمیکرد که دیگو با کلی عرق سرد روی صورتش بالاخره رسید و در اتاق 24 رو دید
دیگو که مای رو هم دید داد زد:کای !! اتاق!!
کای وقتی دیگو رو دید اروم رفت سمتش و در اتاق رو پیدا کردن کای با یه لگد محکم در رو باز کرد که...
ادامه 10 لایک
دیگو و کای رسیدن به پارکینگ و از اسانسور پیاده شدن، سمت ماشین سیاه رنگشون رفتن
کای سوییچ رو از جیبش در اورد و ماشین رو روشن کرد و در ها باز کرد و بدون توجه به دیگو که عین دازای خوشحال با حرکات عجیب به سمت ماشین میومد که سوار بشه،روی صندلی راننده نشست و دیگو هم در رو باز کرد و نشست کنار کای
دیگو:خخخبببب کجا به این شتابان؟! *لبخند ملیح*
کای:بس کن دیگه! مغزتو فراموش کردی یا آلزایمر گرفتی رای گفت بریم به اون هتله دیگه*عصبی*
دیگو:او! آره آره بریم
کای چشماش رو چرخوند و با سرعت مشغول رانندگی شد و دیگو هم یه اهنگ رو مخ گذاشت
کای:بیا ر شدم قطش کننن این بیصحابو!!
دیگو:چرا؟! خوبه که!
و بله کای بدبخت مجبور به تحمل شد تا اینکه رسیدن به هتل
کای:میرم داخل هتل تو فقط از صندق عقب کیف مشکی رو بردار بیا طبقه 7 هتل اتاق 24*جدی*
دیگو:باشه باشه *جدی*
کای رفت داخل هتل و کسی نبود پس سریع به سمت اسانسور دوید و دکمه اون را فشار داد که دیگو هم در هتل رو باز کردو با کیف مشکی اومد داخل و دیگو سمت کای که همون لحظه در اسانسور باز شد و کای رفت داخل اسانسور ولی دیگو رو نذاشت بیاد
کای:تنبیهت اینکه از پله بیایی احمق چنگالی
دیگو:شوخیت گرفته؟!
کای:الان اره!
دیگو:فا.. ایییی خدا باشه
دیگو از پله ها اومد و کای هم خب.. با اسانسور که زودتر رسید... رفت دنبال در اتاق 24 گشت ولی پیدا نمیکرد که دیگو با کلی عرق سرد روی صورتش بالاخره رسید و در اتاق 24 رو دید
دیگو که مای رو هم دید داد زد:کای !! اتاق!!
کای وقتی دیگو رو دید اروم رفت سمتش و در اتاق رو پیدا کردن کای با یه لگد محکم در رو باز کرد که...
ادامه 10 لایک
- ۴.۵k
- ۱۳ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط