از کتابدرسیایبچگیام

از #کتاب_درسیای_بچگیام
چیزی یادم نمیاد جز یه #نگاه
که همون #صفحه_اول میدرخشید مث ماه

#پیرمرد #چشم_امیدش به ما بود
#امیدش_به_ما_دبستانیا_بود
با هزارتا آرزو چشم امیدش میشدیم
توی بازیای بچگی شهیدش میشدیم

حالا ما بزرگ شدیم حال امیدتو بپرس
حال و احوال کوچولوی شهیدتو بپرس



خوش نداشتیم عکس ماهت
روی سکه ها وکنج اسکناسا بشینه
زینت قابای خاتم بشه و
روی میز با کلاسا بشینه

عکستو قاب میگیرن فقط تماشا میکنن
اسمتو میارن و رسمتو حاشا میکنن

چشم بیدار تو رو دیدن ولی
دلشون خوابه هنوز
بی خیال نگاه شرقی تو
چشم‌شون به اون ور آبه هنوز

این روزا دلم گرفته ولی باز
بغضمو میخورم و همراه پا برهنه ها داد میکشم:
حالا من چشم امیدم به توئه
من هنوز
#انتظار_فرج_از_نیمه_خرداد_می‌کشم

#امام
#دهه_فجر
#انقلاب
دیدگاه ها (۱)

خسته ام مثل اونی که خیلی سعی کرد بگه #برجام سایه جنگ رو دور ...

#مـیرم_حــلیـم_بـخـرمآن قدر کوچک بودم که حتی کسی به حرفم نمی...

این #جمعه ها رایک #آمدنت تمام میکند ؛ #بیااا ،،، #یا_صاحب_ال...

آروم بخواب"مرگ پایان کبوتر نیست"اما دلمون برات تنگ میشه#حسن_...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط