چو بنگرم به چشم تو دل بدهم برای تو

چو بنگرم به چشم تو دل بدهم برای تو
خسته نمی‌شود سرم درهوس صدای تو
جان حزین گر شود پاک هلاک چشم یار
نیست مرا غمی به دل نهایت صـفای تو
پای‌نهم به بند دل تا که شوم غلام عشق
ای‌همه‌غنچه‌های‌یاس‌نی‌چویکی به‌پای‌تو
هرآنچه می‌کنی بکن ای همه‌شور زندگی
بیش‌مزن به‌سنگ‌دل جان ودلم فدای تو
شور اگر به‌سرشود بی‌تو سحر نمی‌شود
بیـا و کن عنـایتی سـر بدهـم به پـای تو
گرنرسد هوای‌عشق تن‌نشود فدای عشق
تا که تویی کنار من چه باک از جفای تو
ای هـمه در تصورم ساخته‌ام به ساز دل
سوز دل‌شکسته‌را با لب‌خوش صدای تو
شوق شبم روی توست بتاب ماه محفلم
تا که هنـروری کـند جلوی عشق برای تو
تو‌خود کمال‌مطلقی به‌غمزه شعر مولوی
من وحضور هجر وتب در طلب وفای تو
تمام نمی‌شود غزل «ندا» نشسته منتَظَر
تا که شود غـزل تمام جان بکند فدای تو #سروده_های_عاشقانه
🆔 @RomanticPoem
دیدگاه ها (۵)

...ترک مـا را کـرده‌ای ای مهـربانـم از چـه رودشمنم بشناختی د...

...تو نباشی دل من خسته درد است عزیزتن من بی‌تو پر از زخمه در...

...ای‌که خوش در دل‌من خانه‌نمودی بنشیندل به دل دادی و دیـوان...

...چقدر شادم از این شـور و مست تو شده‌امکه شعر پر شور لبت کُ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط