نمی خواهم به رویم بیاورید که من

نمی خواهم به رویم بیاورید که من

چه بی پروا پرواز می کنم

در آسمانی که مال من نیست

روزگاری

دل به آمدن دلی داده ام

که عمریست می آید و

از آمدنش خبری نیست

رها می شوم در سکوت

و تکرار می شود

خیال تو در لحظه های من

و بغضی که می خورد مرا تا انتها

بگو چگونه قبل از داشتنت

تو را گم کرده ام

که عاشقانه در تاب تو آب می شوم

از من چه مانده است ؟

جز یک مدار تنهایی

که دور گردنم حلقه بسته

و روز به روز تنگ تر می شود

دلم بودنت را می خواهد

یک عمر زندگی را در خیال ،

با تو خاطره ساخته ام

من به تو معتادم

و عاشق این اعتیاد

تشنه ام

تشنه آغوشی که

از سلول های تنم قد بکشند

و با لب های تو به بلوغ برسند

تمام این سلول ها

بوی دوست داشتنت را می دهند

و تمام رگ هایم مریض این اعتیاد

من به تو معتادم ...


#امیر_وجود
دیدگاه ها (۱)

چطور باور کنم که تنها یک گلولهتو را از من گرفتتازه رودخانه م...

دلم گرم می شودوقتی می گوییمواظب خودت باشاما جانم تازه می شود...

اینجا جهنمی در راه استبوی سوخته خیانتاز شانه های شبشُر می کن...

آخرین شبِ " سال " است !و من به اندازه ی تمامِ دقیقه های این ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط