قلب من مسکن غمهاست نمیدانی تو

‌قلب من مسکن غمهاست نمیدانی تو
چشمهایم خود دریاست نمیدانی تو

بار غربت به خدا سنگین است
زندگی قصه ورویاست نمیدانی تو

جاد ه ها کور سفر یعنی چه؟
آدمی بی کس تنهاست نمیدانی تو

حلقه بردست نشستم که مگر مرگ آید
دیدن مرگ چه زیباست نمیدانی تو

لحظه ها میگذرد حرف بزن ،میدانم
شعرهم زاده غمهاست،نمیدانی تو


دیدگاه ها (۴)

داشتم از علاقہ ام میگفتمحرفم را قطع ڪردگفت راستـــشمن یڪے را...

❣دل دادم و دل بستم و دلدار نفهمیدرسوای جهان گشتم و آن یار نف...

دل من حوصله کن داد زدن ممنوع استگریه کن یا گله ، فریاد زدن م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط