بی عشق زیستن را جز نیستی چه نام است

بی عشق زیستن را ، جز نیستی چه نام است ؟
یعنی اگر نباشی ، کار دلم تمام است
با رفتن تو در دل سر باز می کند ، باز
آن زخم کهنه یی که در حال التیام است
وقتی تو رفته باشی ، کامل نمی شود عشق
بعد از تو تا همیشه ، این قصّه ناتمام است
از سینه بی تو شعری ، بیرون نیارم آورد
بعد از تو تا همیشه این تیغ در نیام است
از تازیانه نیز ، سر می کشد دل من
این توسنی که از تو با یک اشاره رام است
زیباتر از نگاهت نتوان سرود شعری
شعر تو ، شاعر من ! کامل ترین کلام است
وقتی تو رخ بپوشی در این شب مضاعف
هم ماه در مَحاق است ، هم مهر در ظَلام است
خواهی رها کن این جا ، در نیمه راه ما را
من با تو عشقم امّا ، ای جان ! علی الدّوام است
آری تو و صفایت ! ای جان من فدایت
کز من به خاک پایت ، این آخرین سلام است
می نوشم و سلامم هم چون همیشه با توست
ور شو کرانم این بار ، جای شکر به جام است
مرحوم حسین منزوی

منبع : کتاب مجموعه اشعار حسین منزوی . مؤسسه انتشارات نگاه . 1389 . ص 160 . غزل 117

ش ف : 15270
https://eitaa.com/srazsaveh
https://srazsaveh.persianblog.ir
https://t.me/srazsaveh
https://www.instagram.com/srazsaveh
تگ ها :
#گنجینه_علوی #ادبیات #شعر #غزل #غزل_معاصر #حسین_منزوی #بی_عشق_زیستن #عشق #رخ_پوشیدن_معشوق #هنر #آموزش #مؤسسه_انتشارات_نگاه #غزلسرای_نوآور
دیدگاه ها (۲)

اشغال هویزه

به می عمارت دل کن که این جهان خراب بر آن سر است که از خاک ما بسازد خشت

خشنودی خداوند متعال از بنده

غزل رنگهای روزگار . سید مصطفی بشیری ساوجی

انسان نه فقط یک نام است...بلکه یک کهکشان بی انتهاستبا ستاره ...

بررسی شعر زیبای «ونگوک» از (تس) (بخش دوم) ................ ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط