دیروز رفتم آتلیه یکی از عکسای نوجوونیامو داده بودم برام

دیروز رفتم آتلیه، یکی از عکسای نوجوونیامو داده بودم برام ظاهر کنن
گرفتمش و راه افتادم سمت خونه
عکس دستم بودُ همینجور داشتم بهش نیگا میکردم
یهو یه پسر بچه ی خیلی بانمک و تپل پایینِ مانتومو کشید
گفتم جانم عزیزم
گفت خانوم ببخشید شما مامان واقعیِ منی
گفتم چی؟ عزیزم گُم شدی؟
گفت نه، مگه این عکسِ شما نیست؟
گفتم آره خب این منم
گفت این عکسُ بابام بهم نشون داده بود قبلا
میگفت این قرار بوده مامان من بشه
بغضم ترکید، گفتم تو پوریایی؟
گفت دیدی تو مامانمی اسمم بلدی :)


💓 https://telegram.me/loveep
دیدگاه ها (۴)

💔 💔 💔 💔 https://telegram.me/loveepدیروز تو خونه بودم دیدم ا...

فقط اجازه بده در نبودنت شب هاکمی به فکر تو باشم! اگر جسارت ن...

سلام بعد از قرن ها قورمه سبزی درست شد پوف چقدر سخته آشپزی پد...

خــــــــــــــــــــدایــــــا . . .یـه لحـــظـــــــه یـه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط