خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا

خبرت هست که از خویش خبر نیست مرا؟
گذری کن که ز غم راه گذر نیست مرا

گر سَرم در سر سودات رود ،نیست عجب
سر سودای تو دارم،غم سر نیست مرا...

#امیرخسرو_دهلوی
دیدگاه ها (۱)

همچو من وصل تو را هیچ سزاواری هست؟یا چو من هجر تو را هیچ گرف...

ای عشق همه بهانه از توست من خامشم این ترانه از توست از بانگ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط