همه شب بی مه رخسار تو

همه شب بی مه رخسار تو
روزم سیه است

#ارسلان‌_مشهدی
دیدگاه ها (۰)

وقتی تو را دوست دارم پرنده ئی بی دفاعم ترسان در توفان بهاریی...

جرعه جرعه شعر میریزم به فنجاااان دلتنیتم عشق است و مهمانی ند...

آهستهآرام،دستت را بر من بگذارو همچون روزگارتمرا سخت مفشارکه ...

پس از سفرهای بسیار و عبور از فراز و فرود امواج این دریای طوف...

من سیه روز و سیه کار و سیه اقبالمتو سیه زلف و سیه چشم و سیه ...

من از وقتی گمت کردم شب و روزم زمستونه...

امید نظربازان از چشم سیه مستتتشویق سحرخیزان از جنبش مژگانتدی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط