نرگس
#نرگس
نمیدونستم چی بگم خداییش منم ترسیده بودن ولی خجالت میکشم باهاشون برم بخاطر همین گفتم:باشه ولی تو خونه که تنهام؟امیر خنده شیطانی زد و گفت:نه نمیتونم تورو تنها بزارم بخاطر همین علی میاد پیشت جیغ بنفشی کشیدم:چییییییییی😳😳😳😳😳نه نه من عمرااا اصلااا و ابدااا محاله محااااااله با علی همخونه بشم حاضرم منو بکشن کلیمو ببرن منو بتدازن تو صحرا منو بفروشن به کشورای خارج ولی یه دیقه با این هم خونه نشم😳😳😳😳😳😳😳امیر پقی زد زیر خنده با قیافه آویزیون نگاش کردم:به چی میخندی😕امیر خندشو خورد:آخه ادم عاقل مگه من زده به سرم با این اژدها بزارم همخونه بشی مگر اینکه ازت متنفر باشم😂😂چپ چپ نگاش کردم و یواش گفتم:رو اقیانوسا بخندیشدت خندش بیشتر شد منم که ضایع شده بودم با لب و لوچه آویزون نگاش میکردم...
بعد اینکه خندیدنش تموم شد گفت:خب حالا دختر بچه خوب برو مثل یه بچه مودب لباساتو جمع کن نیم ساعت دیگه باید بریم باشه ای زیر لب گفتم و رفتم لباسامو جمع کنم...
داشتم لباسامو جمع نیکردم که یهو صدای علی اومد:اخخخخ جوووووووننننننن امیر من میام تو ماشین نه هم نمیگی سری از سر تاسف واسه علی تکون دادم بعد جنع کردم لباسام یه مانتو قرمز که تا بالای زانوهامه و شلوار مشکی چرم تنگ و کفش پنج سانتی مشکیمو پوشیدم و یه شال سیاه انداختم سرم و یه رژ رنگ لب زدم به لبام تاصورتم از حالت بیروحی عوض بشه... رفتم گوشیمو چک کردم که دیدم هشت تا میسکال از مریم دارم خواستم بهش زنگ بزنم که صدای امیر بلند شد:عهههه نرگس بیا دیگه یه ساعته نیومدی گوشیو خاموش کردم:اومدم اومدم کیف مشکیمو برداشتم و رفتم پیش بچه ها دهن علی کف کرد یه سوت کشید:اوه مای گااااد اینو نگاااه بابا نبوگنت خوشکله امیر زد پس کلش:پسره بیشعور چشاتو درویش کن علی خنده مرموزی کرد و چیزی نگفت منم زیر چشمی نگاش کردم و زهرماری نثارش کردم رهام نگاهی به جمع کرد:خب بچه ها بریم دیگه دیر شد همه موافقت کردن و چمدون به دست از خونه بیرون رفتیم که اون مو مشکی و تپله رو دیدم قیافه حق به جانبی برا خودم گرفتم و از کنارش رد شدم...
رهام پشت فرمون نشست امیر هم صندلی شاگرد منو و علی هم عقب نشستیم
علی با نیش باز نزدیکم شد:خب خاله جوجه تعریف کن
چپ چپ نگاش کردم:چیو تعریف کنم عمو خروسه
علی زود گارد گرفت:من خروسممم
_په نه په من خروسم
_ایشش اصلا منو بگو که وقت با ارزشمو سر خاله سوسکه طلف میکنم من برم به دوست دخترام برسم با قیافه چندشی نگاش کردم که نیشش باز شد گوشیش درورد رفت تو وات زد :سلام فاطمه جان خوبی ببخشید نبودم اخه گوشیم شکست تعمیرش طول کشید
ادامه پست بعد😊👈
نمیدونستم چی بگم خداییش منم ترسیده بودن ولی خجالت میکشم باهاشون برم بخاطر همین گفتم:باشه ولی تو خونه که تنهام؟امیر خنده شیطانی زد و گفت:نه نمیتونم تورو تنها بزارم بخاطر همین علی میاد پیشت جیغ بنفشی کشیدم:چییییییییی😳😳😳😳😳نه نه من عمرااا اصلااا و ابدااا محاله محااااااله با علی همخونه بشم حاضرم منو بکشن کلیمو ببرن منو بتدازن تو صحرا منو بفروشن به کشورای خارج ولی یه دیقه با این هم خونه نشم😳😳😳😳😳😳😳امیر پقی زد زیر خنده با قیافه آویزیون نگاش کردم:به چی میخندی😕امیر خندشو خورد:آخه ادم عاقل مگه من زده به سرم با این اژدها بزارم همخونه بشی مگر اینکه ازت متنفر باشم😂😂چپ چپ نگاش کردم و یواش گفتم:رو اقیانوسا بخندیشدت خندش بیشتر شد منم که ضایع شده بودم با لب و لوچه آویزون نگاش میکردم...
بعد اینکه خندیدنش تموم شد گفت:خب حالا دختر بچه خوب برو مثل یه بچه مودب لباساتو جمع کن نیم ساعت دیگه باید بریم باشه ای زیر لب گفتم و رفتم لباسامو جمع کنم...
داشتم لباسامو جمع نیکردم که یهو صدای علی اومد:اخخخخ جوووووووننننننن امیر من میام تو ماشین نه هم نمیگی سری از سر تاسف واسه علی تکون دادم بعد جنع کردم لباسام یه مانتو قرمز که تا بالای زانوهامه و شلوار مشکی چرم تنگ و کفش پنج سانتی مشکیمو پوشیدم و یه شال سیاه انداختم سرم و یه رژ رنگ لب زدم به لبام تاصورتم از حالت بیروحی عوض بشه... رفتم گوشیمو چک کردم که دیدم هشت تا میسکال از مریم دارم خواستم بهش زنگ بزنم که صدای امیر بلند شد:عهههه نرگس بیا دیگه یه ساعته نیومدی گوشیو خاموش کردم:اومدم اومدم کیف مشکیمو برداشتم و رفتم پیش بچه ها دهن علی کف کرد یه سوت کشید:اوه مای گااااد اینو نگاااه بابا نبوگنت خوشکله امیر زد پس کلش:پسره بیشعور چشاتو درویش کن علی خنده مرموزی کرد و چیزی نگفت منم زیر چشمی نگاش کردم و زهرماری نثارش کردم رهام نگاهی به جمع کرد:خب بچه ها بریم دیگه دیر شد همه موافقت کردن و چمدون به دست از خونه بیرون رفتیم که اون مو مشکی و تپله رو دیدم قیافه حق به جانبی برا خودم گرفتم و از کنارش رد شدم...
رهام پشت فرمون نشست امیر هم صندلی شاگرد منو و علی هم عقب نشستیم
علی با نیش باز نزدیکم شد:خب خاله جوجه تعریف کن
چپ چپ نگاش کردم:چیو تعریف کنم عمو خروسه
علی زود گارد گرفت:من خروسممم
_په نه په من خروسم
_ایشش اصلا منو بگو که وقت با ارزشمو سر خاله سوسکه طلف میکنم من برم به دوست دخترام برسم با قیافه چندشی نگاش کردم که نیشش باز شد گوشیش درورد رفت تو وات زد :سلام فاطمه جان خوبی ببخشید نبودم اخه گوشیم شکست تعمیرش طول کشید
ادامه پست بعد😊👈
۳.۵k
۰۵ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.