نگاه مبهم

نگاه مبهم :
part 2:
دستامو شستم و زدم بیرون گوشیمو برداشتم و ساعتو نگا کردم اووو دیر بیدار شدم هی لباسامو با یه مانتو کوتاه بنفش با شلوار جین زغالی قد نود موهامو شونه زدم با شال مشکی و گوشواره های حلقه ایی زدم کیفمو برداشتم گوشیمو برداشتم یه زد آفتاب با تینت و ریمل زدم عینکم رو گذاشتم تو کیفمو زدم از اتاق بیرون امروز با مینو قرار داشتم مینو از ۱۲ سالگی رفیقم بود خوب رفتم پایین دیدم بله آبجی خانم آشپز خونه رو گذاشته رو سرش _هی احمق اینجا بمب ترکیده+به توچه _تربچه حقته الان بزارم برممامان بیاد خونه رو اینجوری ببینه جرت بده من میرم فعلااا+ایشش برو _کتونی بالنسیاگا مو پوشیدمو زدم بیرون خوب از اینجا تا خونه مینو ۱۰ دقیقه پیاده راه بود یکم پیاده روی خوب بود نه؟
مایل به پارت بعد؟
دیدگاه ها (۰)

بچه ها من واقعا نیاز به حمایت شما دارم که بتونم رمان رو ادام...

نگاه مبهم:part 3:خوب رسیدیم اوهههه این ماشین کیه دیگه برگام ...

نگاه مبهمpart 1:لیانا :صبح با صدای داد آبجی کوچیکم بیدار شدم...

#invisiblelovePart_2رفتم در رو باز کردمیه بسته پشت در بود ، ...

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۵فرداتوی خواب ناز بودم که(صدای آرام...

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭¹ امروز دوست داداشم میاد خونمون روی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط