My Red Moon...✨🫀🌚
My Red Moon...✨🫀🌚
Part⁵¹🪐🦖
سرش رو تکون داد و سعی کرد فکرشو رو تو همین سه ساعت از هر چیزی خالی کنه...
[³ ساعت بعد...]
جونگ کوک وارد اتاق شد و به تهیونگی که با استرس بهش نگاه میکرد زل زد..
کوک: زمانت تموم شد تهیونگ... باهام میخوابی و آزاد میشی یا میمونی.. اینجا تو این دخمه...؟ کدومش..؟
تهیونگ با شک و تردید زیادی گفت...
تهیونگ: ا..از کجا معلوم که تهش ولم میکنی...؟
جونگ کوک اسلحهای از پشت کمر شلوارش خارج کرد و رو پاهای تهیونگ گذاشت و گفت..
کوک: اگه به قولم عمل نکردم اجازه داری با همین یک گلوله به هر جای بدنم که میخوای بزنی...
و بعد با شوخی ادامه داد..
کوک: و اگه مجبور به این کار شدی مطمئن شو که منو کشتی و گرنه پیدات میکنم و دخلت رو میارم...!
تهیونگ با ترس نگاهش کرد که کوک با تمسخر ادامه داد..
کوک: شوخی کردم سکته نکن...
اما ناگهان جدی شد و گفت..
کوک: بگو ، تصمیمت چیه...؟
تهیونگ کمی مکث کرد اما با صدای مطئنی گفت..
تهیونگ: انجامش میدم...
کوک با شیطنت زبونشو رو لباش کشید و گفت..
کوک: چیو انجامش میدی کیم تهیونگ...!؟
تهیونگ اخمی کرد و بهش توپید..
تهیونگ: باهات میخوابم جئون جونگ کوک...!
جونگ کوک خنده ای کرد و سمت تهیونگ رفت.. طناب دستاشو آروم باز کرد همون لحظه تهیونگ دستاشو دور گردن جونگ کوک... حلقه کرد و ل*ب*اشو محکم و با حرص بو*سید..!
جونگ کوک از این همه عجله ته خنده اش گرفته اما جلوی خودش رو گرفت... دستاسو دور کمر تهیونگ حلقه کرد و کنترل بو*سه رو بدست گرفت.. تهیونگ با کمی تکون خوردن طناب پاهاش رو آزاد کرد و پاهاش رو هم دور کمر کوک حلقه کرد...
در همون حین پایین تنه تهیونگ به عضو جونگ کوک برخورد کرد که باعث شد هردشون در یک آن ناله ای سر بدن.. کوک گازی از ل*ب پایین تهیونگ گرفت و لباسش رو از تنش خارج کرد... با دیدن بدن برنزه و بی نقص تهیونگ ناله ای کرد و گفت..
کوک: آهههه لعنتی تو که بدنت سفید بود کی برنزه کردی...؟
تهیونگ پوزخندی زد و چیزی نگفت خودش رو به سمت پایین متمایل کرد و دستاش رو برای باز کردن کمربند کوک بالا آورد و در همون حین زل زد به چشمای کوک کوک با دیدن چشمای مظلوم تهیونگ لبشو گاز گرفت و گفت..
کوک: بیبی یکم عجله کن دیکم داره منفجر میشه...
_ _ _ _
هاییییییی...!✨
این پارت اسماته... و پارت بعدیشم همین طور...!😑
گزارشششششش نکنینننننننن! تروخداااااااا...! بخدااااا پیجم مسدود شددددد خودمو جررررررر میدمممممممم!
پس گزارش نکنین...!😑
آفرین...
تاااااا پارت بعدی شرط دارههاااااا لایکا کم شده پس شرط داریم...!
لایک:۱۵
کامنتم که میدونم خودتون میزارین پس مهم نیس... چقد میزارین... فقط بزار تو کامنت😐
Part⁵¹🪐🦖
سرش رو تکون داد و سعی کرد فکرشو رو تو همین سه ساعت از هر چیزی خالی کنه...
[³ ساعت بعد...]
جونگ کوک وارد اتاق شد و به تهیونگی که با استرس بهش نگاه میکرد زل زد..
کوک: زمانت تموم شد تهیونگ... باهام میخوابی و آزاد میشی یا میمونی.. اینجا تو این دخمه...؟ کدومش..؟
تهیونگ با شک و تردید زیادی گفت...
تهیونگ: ا..از کجا معلوم که تهش ولم میکنی...؟
جونگ کوک اسلحهای از پشت کمر شلوارش خارج کرد و رو پاهای تهیونگ گذاشت و گفت..
کوک: اگه به قولم عمل نکردم اجازه داری با همین یک گلوله به هر جای بدنم که میخوای بزنی...
و بعد با شوخی ادامه داد..
کوک: و اگه مجبور به این کار شدی مطمئن شو که منو کشتی و گرنه پیدات میکنم و دخلت رو میارم...!
تهیونگ با ترس نگاهش کرد که کوک با تمسخر ادامه داد..
کوک: شوخی کردم سکته نکن...
اما ناگهان جدی شد و گفت..
کوک: بگو ، تصمیمت چیه...؟
تهیونگ کمی مکث کرد اما با صدای مطئنی گفت..
تهیونگ: انجامش میدم...
کوک با شیطنت زبونشو رو لباش کشید و گفت..
کوک: چیو انجامش میدی کیم تهیونگ...!؟
تهیونگ اخمی کرد و بهش توپید..
تهیونگ: باهات میخوابم جئون جونگ کوک...!
جونگ کوک خنده ای کرد و سمت تهیونگ رفت.. طناب دستاشو آروم باز کرد همون لحظه تهیونگ دستاشو دور گردن جونگ کوک... حلقه کرد و ل*ب*اشو محکم و با حرص بو*سید..!
جونگ کوک از این همه عجله ته خنده اش گرفته اما جلوی خودش رو گرفت... دستاسو دور کمر تهیونگ حلقه کرد و کنترل بو*سه رو بدست گرفت.. تهیونگ با کمی تکون خوردن طناب پاهاش رو آزاد کرد و پاهاش رو هم دور کمر کوک حلقه کرد...
در همون حین پایین تنه تهیونگ به عضو جونگ کوک برخورد کرد که باعث شد هردشون در یک آن ناله ای سر بدن.. کوک گازی از ل*ب پایین تهیونگ گرفت و لباسش رو از تنش خارج کرد... با دیدن بدن برنزه و بی نقص تهیونگ ناله ای کرد و گفت..
کوک: آهههه لعنتی تو که بدنت سفید بود کی برنزه کردی...؟
تهیونگ پوزخندی زد و چیزی نگفت خودش رو به سمت پایین متمایل کرد و دستاش رو برای باز کردن کمربند کوک بالا آورد و در همون حین زل زد به چشمای کوک کوک با دیدن چشمای مظلوم تهیونگ لبشو گاز گرفت و گفت..
کوک: بیبی یکم عجله کن دیکم داره منفجر میشه...
_ _ _ _
هاییییییی...!✨
این پارت اسماته... و پارت بعدیشم همین طور...!😑
گزارشششششش نکنینننننننن! تروخداااااااا...! بخدااااا پیجم مسدود شددددد خودمو جررررررر میدمممممممم!
پس گزارش نکنین...!😑
آفرین...
تاااااا پارت بعدی شرط دارههاااااا لایکا کم شده پس شرط داریم...!
لایک:۱۵
کامنتم که میدونم خودتون میزارین پس مهم نیس... چقد میزارین... فقط بزار تو کامنت😐
۵.۹k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳