جیهوپ واقعا روم نمیشه ازت معذرت خواهی کنم من اون قلبت
جیهوپ: واقعا روم نمیشه ازت معذرت خواهی کنم.. من اون قلبت رو شکستم عشقت رو پس زدم
جیمین: ما همه مون قلبتو شکستیم
ملورا: دیگه مهم نیست پسرا از اون زمان خیلی گذشته.. من دیگه ازدواج کردم و الان دارم مادر میشم میخوام یه زندگی جدید رو شروع کنم پس لطفا گذشته ها رو فراموش کنید
ویو جیهوپ
ملورا داشت حرف میزد که یهو با صدای وحشتناکی شیشه کافه شکست همه به این طرف و اون طرف فرار میکردن
وفتی به ملورا نگاه کردیم دیدم اون تیره خورد بعد از برخورد تیر اول به ملورا، 3تیر دیگه هم بهش برخورد کرد همه اعضا به طرف ملورا رفتن
سریع به اطراف نگاه کردم اون طرف خیابون اون ات عوضی با تفنگ به ملورا شلیک کردهه
سریع با بیمارستان تماس گرفتیم و مأمور های ارژانس خودشونو زود رسوندن و ملورا رو با خودشون بردن ماهم همراهشون رفتیم
(پرش به وقتی که به بیمارستان رسیدن)
ویو جین
ملورا رو سریع به اتاق عمل بردن و الان مجبور بودیم کاری که دوست نداریم رو انجام بدیم
مجبوریم به هان زنگ بزنیم
گوشی ملورا رو برداشتیم چون رمز داشت نمیشد بازش کرد پس وارد تماس های اضژراریش شدیم و خوشبختانه شماره هان اونجا بود باهاش تماس گرفتیم
هان: الو عشقم کارت تموم شد؟ بیام دنبالت؟
جین: الو هان
هان: تو دیگه کی هستی؟ گوشی همسر من دست تو چیکار میکنه
جین: من جینم.. کیم سوکجین ملورا.. ملورا تیر خورد اون الان تو اتاق عمله
ویو ادمین
جین تمام ماجرا رو برای هان تعریف کرد هان و تمام اعضای استریکیدز به بیمارستان اومدن
ولی تا اومدن با صحنه ای مواجه شدن که قطعا بدترین روز برای هان و ملورا بوده
هان قشنگ صدای دکتر رو که از اتاق عمل بیرون اومده بودو میشنید
دکتر:متاسفم ولی بچه ها بر اثر خونریزی زیاد مردن.. و خانم پارک هم شرایطشون خیلی بده ایشون تویه کما رفتن
و اون روز شروع تمام کابوس های هان شد
اگه ملورا بهوش نیاد چی؟
اگه بهوش بیاد بهش بگم بچهامون کجاست؟
(پرش به 10 سال بعد)
......
جیمین: ما همه مون قلبتو شکستیم
ملورا: دیگه مهم نیست پسرا از اون زمان خیلی گذشته.. من دیگه ازدواج کردم و الان دارم مادر میشم میخوام یه زندگی جدید رو شروع کنم پس لطفا گذشته ها رو فراموش کنید
ویو جیهوپ
ملورا داشت حرف میزد که یهو با صدای وحشتناکی شیشه کافه شکست همه به این طرف و اون طرف فرار میکردن
وفتی به ملورا نگاه کردیم دیدم اون تیره خورد بعد از برخورد تیر اول به ملورا، 3تیر دیگه هم بهش برخورد کرد همه اعضا به طرف ملورا رفتن
سریع به اطراف نگاه کردم اون طرف خیابون اون ات عوضی با تفنگ به ملورا شلیک کردهه
سریع با بیمارستان تماس گرفتیم و مأمور های ارژانس خودشونو زود رسوندن و ملورا رو با خودشون بردن ماهم همراهشون رفتیم
(پرش به وقتی که به بیمارستان رسیدن)
ویو جین
ملورا رو سریع به اتاق عمل بردن و الان مجبور بودیم کاری که دوست نداریم رو انجام بدیم
مجبوریم به هان زنگ بزنیم
گوشی ملورا رو برداشتیم چون رمز داشت نمیشد بازش کرد پس وارد تماس های اضژراریش شدیم و خوشبختانه شماره هان اونجا بود باهاش تماس گرفتیم
هان: الو عشقم کارت تموم شد؟ بیام دنبالت؟
جین: الو هان
هان: تو دیگه کی هستی؟ گوشی همسر من دست تو چیکار میکنه
جین: من جینم.. کیم سوکجین ملورا.. ملورا تیر خورد اون الان تو اتاق عمله
ویو ادمین
جین تمام ماجرا رو برای هان تعریف کرد هان و تمام اعضای استریکیدز به بیمارستان اومدن
ولی تا اومدن با صحنه ای مواجه شدن که قطعا بدترین روز برای هان و ملورا بوده
هان قشنگ صدای دکتر رو که از اتاق عمل بیرون اومده بودو میشنید
دکتر:متاسفم ولی بچه ها بر اثر خونریزی زیاد مردن.. و خانم پارک هم شرایطشون خیلی بده ایشون تویه کما رفتن
و اون روز شروع تمام کابوس های هان شد
اگه ملورا بهوش نیاد چی؟
اگه بهوش بیاد بهش بگم بچهامون کجاست؟
(پرش به 10 سال بعد)
......
- ۱۱.۴k
- ۱۸ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط